-
ای در دل من رفته چو خون در رگ و پوست
هرچ آن به سر آیدم ز دست تو نکوست
-
ای مرغ سحر تو صبح برخاسته ای
ما خود همه شب نخفته ایم از غم دوست
-
*****
-
چون حال بدم در نظر دوست نکوست
دشمن ز جفا گو ز تنم برکن پوست
-
چون دشمن بیرحم فرستاده اوست
بدعهدم اگر ندارم این دشمن دوست
-
*****
-
غازی ز پی شهادت اندر تک و پوست
وان را که غم تو کشت فاضلتر ازوست
-
فردای قیامت این بدان کی ماند
کان کشته دشمنست و آن کشته دوست
-
*****
-
گر دل به کسی دهند باری به تو دوست
کت خوی خوش و بوی خوش و روی نکوست
-
از هر که وجود صبر بتوانم کرد
الا ز وجودت که وجودم همه اوست
-
*****
-
گر زخم خورم ز دست چون مرهم دوست
یا مغز برآیدم چو بادام از پوست
-
غیرت نگذاردم که نالم به کسی
تا خلق ندانند که منظور من اوست
-
*****
-
گویند رها کنش که یاری بدخوست
خوبیش نیرزد به درشتی که دروست
-
بالله بگذارید میان من و دوست
نیک و بد و رنج و راحت از دوست نکوست
-
*****
-
شب نیست که چشمم آرزومند تو نیست
وین جان به لب رسیده در بند تو نیست
-
گر تو دگری به جای من بگزینی
من عهد تو نشکنم که مانند تو نیست
-
*****
-
با دوست چنانکه اوست می باید داشت
خونابه درون پوست می باید داشت
-
دشمن که نمی توانمش دید به چشم
از بهر دل تو دوست می باید داشت
-
*****
-
بگذشت و چه گویم که چه بر من بگذشت
سیلاب محبتم ز دامن بگذشت
-
دستی به دلم فرو کن ای یار عزیز
تا تیر ببینی که ز جوشن بگذشت
-
*****
-
روی تو به فال دارم ای حور نژاد
زیرا که بدو بوسه همی نتوان داد
-
فرخنده کسی که فال گیرد ز رخت
تا لاجرم از محنت و غم باشد شاد
-
*****
رباعیات ۳
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/رباعیات-۳
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(15000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(15000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(15000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(15000 تومان)