-
-
جدا شد یکی چشمه از کوهسار
به ره گشت ناگه به سنگی دچار
-
چشمهای از یک کوهستان جاری شد و در مسیرش ناگهان گرفتار یک سنگ شد.
-
-
-
به نرمی چنین گفت با سنگ سخت
کرم کرده راهی ده ای نیکبخت
-
با نرم زبانی و مهربانی اینچنین با سنگ سخت سخن گفت: «ای خوشبخت! لطف کن و راهی برایم باز کن»
-
-
-
گران سنگ تیره دل سخت سر
زدش سیلی و گفت: دور ای پسر
-
سنگِ سختِ خارایِ سیاه دلِ لجباز به او سیلی زد و گفت: ای پسر! دور شو!
-
-
-
نجنبیدم از سیل زورآزمای
که ای تو که پیش تو جنبم ز جای؟
-
در برابر سیل پر قدرت از جایم تکان نخوردم. حالا تو چه کسی باشی که در برابر تو از جایم تکان بخورم؟!
-
-
-
نشد چشمه از پاسخ سنگ سرد
به کندن دراستاد و ابرام کرد
-
چشمه از پاسخ منفیِ سنگ، دلسرد و ناامید نشد. شروع به کندن کرد و در کارش پافشاری و سخت کوشی نمود.
-
-
-
بسی کند و کاوید و کوشش نمود
کز آن سنگ خارا رهی برگشود
-
بسیار کند و (برای یافتن راه حل) جستجو کرد و تلاش کرد تا اینکه توانست از آن سنگ سخت، راهی باز کند.
-
-
-
ز کوشش به هر چیز خواهی رسید
به هر چیز خواهی کماهی رسید
-
با تلاش و کوشش میتوانی به هر چیزی دست پیدا کنی. (با تلاش) به هر چیز، آنگونه که هست، میرسی.
-
-
-
برو کارگر باش و امیدوار
که از یاس جز مرگ ناید به کار
-
برو کار کُن باش و امید داشته باش. چرا که از ناامیدی فقط مرگ حاصل میشود.
-
-
-
گرت پایداری است در کارها
شود سهل پیش تو دشوارها
-
اگر در کارهایت پایداری و ایستادگی داشته باشی، کارهای دشوار برایت آسان میشوند.
-
چشمه و سنگ
ملک الشعرای بهار
https://www.sherfarsi.ir/bahar/چشمه-و-سنگ
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(4500 تومان)