-
پای به زنجیر بسته زخمی پیرم
-
کاین همه درد مرا امید دوا نیست
-
مرهم زخمم که چون شکاف درخت است
-
جز مس جوشان آفتاب خدا نیست
-
نشتر خونریز خارهای پر از زهر
-
می ترکاند حباب زخم تنم را
-
خاک به خون تشنه از دهانه ی این زخم
-
می مکد آهسته شیره ی بدنم را
-
کرکس پیری که آفتابش خوانند
-
بیضه ی چشم مرا شکسته به منقار
-
پنجه فروبرده ام به سینه ی هر سنگ
-
ناخن تیزم شکسته در تن هر خار
-
مانده به کتفم نشانی از خط زنجیر
-
چون به شن تر شیاری از تن ماری
-
تا به زمین پاشد آسمان نمک نور
-
برکشد از رخم شانه هام دماری
-
من مگر آن دزد آتشم که سرانجام
-
خشم خدایان مرا به شعله ی خود سوخت
-
بر سر این صخره ی شکسته ی تقدیر
-
چارستونم به چارمیخ بلا دوخت
-
بر دل من آرزوی مرگ حرام است
-
گرچه به جز مرگ چاره ی دگرم نیست
-
بر سرم ای سرنوشت کرکس پیری است
-
طعمه ی او غیر پاره ی جگرم نیست
-
موم تنم در آفتاب بسوزان
-
مغز سرم را به کرکسان هوا ده
-
آب دو چشم مرا بر آتش دل ریز
-
خاک وجود مرا به باده فنا ده