آرزوی مادر
پروین
https://www.sherfarsi.ir/parvin/آرزوی-مادر

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (9000 تومان)
کشاورز با چه امیدی دانه ای را می کارد و از آن نگهبانی می کند تا بارور شود؟ ویا مادر از چه رو شب ها تا صبح در بستر بیماری فرزند خود بی خوابی می کشد و عمر خود را به پای فرزندش می گذارد تا بزرگ شود؟

  1. جهاندیده کشاورزی بدشتی

    بعمری داشتی زرعی و کشتی

    کشاورزی دنیادیده در مزرعه‌ای، روزگارش را با کاشتن و زراعت سپری می‌کرد.

  2. بوقت غله خرمن توده کردی

    دل از تیمار کار آسوده کردی

    درهنگام درو، خرمن محصول را روی هم انباشته می‌کرد. فکرش را با کار مشغول می‌کرد و به این ترتیب فکر و خیالش آسوده بود.

  3. ستمها میکشید از باد و از خاک

    که تا از کاه میشد گندمش پاک

    از باد و گرد و خاک چه زجرها که نمی‌کشید تا اینکه بتواند گندمی که درو کرده بود را از کاه آن جدا کند (به کمک باد)

  4. جفا از آب و گل میدید بسیار

    که تا یک روز می انباشت انبار

    برای آنکه یک روز انبارش را پر کند، ستم‌های زیادی از آب و گل می‌دید.

  5. سخنها داشت با هر خاک و بادی

    بهنگام شیاری و حصاری

    در هنگام شخم زدن و پرچین به پا کردن، درد دل‌های زیادی از دست هر باد و خاکی که می‌آمد داشت.

  6. سحرگاهی هوا شد سرد زانسان

    که از سرما بخود لرزید دهقان

    یک روز هنگام سحر، هوا آنقدر سرد شد که کشاورز از شدت سرما به خود لرزید.

  7. پدید آورد خاشاکی و خاری

    شکست از تاک پیری شاخساری

    خار و خاشاکی را جمع آوری کرد و شاخه‌ای از یک درخت انگور پیر شکست.

  8. نهاد آن هیمه را نزدیک خرمن

    فروزینه زد آتش کرد روشن

    آن هیزم را نزدیک خرمن قرار داد. با آتشزنه‌ای آتش را روشن کرد.

  9. چو آتش دود کرد و شعله سر داد

    بناگه طائری آواز در داد

    هنگامی که آتش شروع به دود کردن کرد، و شعله‌های آن به آسمان بلند شد، ناگهان پرنده‌ای فریاد زد:

  10. که ای برداشته سود از یکی شصت

    درین خرمن مرا هم حاصلی هست

    که ای کسی که با کاشتن یک دانه، شصت دانه درو می‌کنی، من هم بهره‌ای در این خرمن دارم.

  11. نشاید کآتش اینجا برفروزی

    مبادا خانمانی را بسوزی

    سزاوار نیست که در اینجا آتش روشن کنی، مبادا که با این کار خانمانی را آتش بزنی

  12. بسوزد گر کسی این آشیانرا

    چنان دانم که میسوزد جهان را

    اگر کسی این آشیانه را بسوزاند، آن قدر می‌دانم که با این کار خود گویی تمام جهان را سوزانده است.

  13. اگر برقی بما زین آذر افتد

    حساب ما برون زین دفتر افتد

    اگر جرقه‌ای از این آتش به ما بخورد، حساب ما از این دفتر خارج می‌شود (از دفتر گیتی خارج می‌شویم=می‌میریم)

  14. بسی جستم بشوق از حلقه و بند

    که خواهم داشت روزی مرغکی چند

    بارها خودم را با شوق و شادمانی از دام و بند رها کردم. به این امید که روزی، چند جوجه داشته باشم

  15. هنوز آن ساعت فرخنده دور است

    هنوز این لانه بی بانگ سرور است

    هنوز زمان زیادی تا آن زمان مبارک (متولد شدن جوجه‌ها) باقی مانده است. هنوز این آشیانه بدون آواز شادمانی بچه‌ها است.

  16. ترا زین شاخ آنکو داد باری

    مرا آموخت شوق انتظاری

    کسی که به تو از این شاخه، میوه‌ای داد، به من یاد داد که از انتظار (بدنیا آمدن جوجه‌ها) شادمان باشم.

  17. بهر گامی که پوئی کامجوئیست

    نهفته هر دلی را آرزوئیست

    در هر قدمی که برمی‌داری، لذتی نهفته است. در هر دلی، آرزویی پنهان است.

  18. توانی بخش جان ناتوان را

    که بیم ناتوانیهاست جان را

    به جان ناتوان، قدرتی بده. چرا که جان از ناتوانی‌ها می‌ترسد.

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (9000 تومان)
آرزوی مادر

  • تیمار

    تیمار
    خدمت و غمخواری
    فکر و اندیشه
    پرستاری
  • فروزینه

    فروزینه
    آتشگیره ، چیزی که با آن آتش روشن کنند، مثل خار و خاشاک و هیزم نازک.
  • پوئی

    پوییدن
    رفتن، نه خیلی تند و نه خیلی آهسته دویدن