در فضیلت قناعت حکایت بیست و سوم
سعدی
https://www.sherfarsi.ir/sadi/در-فضیلت-قناعت-حکایت-بیست-و-سوم

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (7000 تومان)

  1. مالداری را شیندم که به بخل چنان معروف بود که حاتم طائی در کرم ظاهر حالش بنعمت دنیا آراسته و خست نفس جبلی در وی همچنان متمکن

  2. تا بجائی که نانی بجانی از دست ندادی و گربه بوهریره را بلقمه ای ننواختی و سگ اصحاب کهف را استخوانی نینداختی فی الجمله خانه او را کس ندیدی در گشاده و سفره او را سرگشاده

  3. درویش بجز بوی طعامش نشنیدی

    مرغ از پس نان خوردن او ریزه نچیدی

  4. شنیدم که به دریای مغرب اندر راه مصر برگرفته بود و خیال فرعونی در سر حتی اذا ادرکه الغرق بادی مخالف کشتی برآمد

  5. با طبع ملولت چه کند دل که نسازد

    شرطه همه وقتی نبود لایق کشتی

  6. دست دعا برآورد و فریاد بی فایده خواندن گرفت و اذا رکبوا فی الفلک دعوالله مخلصین له الدین

  7. دست تضرع چه سود بنده محتاج را

    وقت دعا بر خدا وقت کرم در بغل

  8. از زر و سیم راحتی برسان

    خویشتن هم تمتعی برگیر

  9. وانگه این خانه کز تو خواهد ماند

    خشتی از سیم و خشتی از زر گیر

  10. آورده اند که در مصر اقارب درویش داشت به بقیت مال او توانگر شدند و جامه های کهن بمرگ او بدریدند و خز و دمیاطی بریدند هم در آن هفته یکی را دیدم از ایشان بر بادپائی روان و غلامی در پی دوان

  11. وه که گر مرده بازگردیدی

    به میان قبیله و پیوند

  12. رد میراث سخت تر بودی

    وارثان را ز مرگ خویشاوند

  13. بسابقه معرفتی که میان ما بود آستینش گرفتم و گفتم

  14. بخور ای نیک سیرت و سره مرد

    کان نگون بخت گرد کرد و نخورد

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (7000 تومان)

  • بخل

    بخل
    تنگ چشمی ، خساست.
  • کرم

    کَرَم
    جوانمردی، سخاوت
  • جبلی

    جِبِلّی
    ذاتی، فطری . سرشتی . نهادی . غریزی، طبیعی
  • درویش

    درویش
    فقیر، تهی دست
    صوفی، قلندر
  • سیرت

    سیرت
    طریقه، روش
    خلق و خو
    مذهب