بر

بر
بالا، بلندی
باز
تن، بدن
سینه، پهلو
میوه
1

کاربردهای بر

  • چه کسی که هیچ کس را به تو بر نظر نباشد

    که نه در تو بازماند مگرش بصر نباشد

  • قمری که دوست داری همه روز دل بر آن نه

    که شبیت خون بریزد که در او قمر نباشد

  • غمی بود رستم بیازید چنگ

    گرفت آن بر و یال جنگی پلنگ

  • سبک تیغ تیز از میان برکشید

    بر شیر بیدار دل بردرید

  • چو زان گونه دیدند بر خاک سر

    دریده برو جامه و خسته بر

  • چندت نیاز و آز دواند به بر و بحر

    دریاب وقت خویش که دریای گوهری

  • بار درخت علم ندانم مگر عمل

    با علم اگر عمل نکنی شاخ بی بری

  • تلمیذ بی ارادت عاشق بی زرست و رونده بی معرفت مرغ بی پر و عالم بی عمل درخت بی بر و زاهد بی علم خانه بی در

  • سخن هر چه گویم همه گفته اند

    بر باغ دانش همه رفته اند

  • اگر بر درخت برومند جای

    نیابم که از بر شدن نیست رای

  • توانم مگر پایه ای ساختن

    بر شاخ آن سرو سایه فکن

  • بر شاخ امید اگر بری یافتمی

    هم رشته خویش را سری یافتمی