کاربردهای بر
-
چه کسی که هیچ کس را به تو بر نظر نباشد
که نه در تو بازماند مگرش بصر نباشد
-
قمری که دوست داری همه روز دل بر آن نه
که شبیت خون بریزد که در او قمر نباشد
-
غمی بود رستم بیازید چنگ
گرفت آن بر و یال جنگی پلنگ
-
سبک تیغ تیز از میان برکشید
بر شیر بیدار دل بردرید
-
چو زان گونه دیدند بر خاک سر
دریده برو جامه و خسته بر
-
چندت نیاز و آز دواند به بر و بحر
دریاب وقت خویش که دریای گوهری
-
بار درخت علم ندانم مگر عمل
با علم اگر عمل نکنی شاخ بی بری
-
تلمیذ بی ارادت عاشق بی زرست و رونده بی معرفت مرغ بی پر و عالم بی عمل درخت بی بر و زاهد بی علم خانه بی در
-
سخن هر چه گویم همه گفته اند
بر باغ دانش همه رفته اند
-
اگر بر درخت برومند جای
نیابم که از بر شدن نیست رای
-
توانم مگر پایه ای ساختن
بر شاخ آن سرو سایه فکن
-
بر شاخ امید اگر بری یافتمی
هم رشته خویش را سری یافتمی