زنار

زنار
کُستی ؛ شالی که زردشتیان به کمر بندند.
رشته ای که مسیحیان به وسیلة آن صلیب را به گردن آویزند
1

کاربردهای زنار

  • ببند ای مسلمان به شکرانه دست

    که زنار مغ بر میانت نبست

  • من از این دلق مرقع به درآیم روزی

    تا همه خلق بدانند که زناری هست

  • داشتم دلقی و صد عیب مرا می پوشید

    خرقه رهن می و مطرب شد و زنار بماند

  • وقت آن شیرین قلندر خوش که در اطوار سیر

    ذکر تسبیح ملک در حلقه زنار داشت

  • از جان برون نیامده جانانت آرزوست

    زنار نابریده و ایمانت آرزوست

  • بس عقل عیسوی که ز مشکین صلیب او

    زنار بندد ارچه فلک طیلسان اوست