کاربردهای سیم
-
نقش بام و درم ز سیم و زر است
پرده ام از حریر گلنار است
-
قفل سیمم بنزد سیمگر است
پرده اطلسم ببازار است
-
گرفتند حالی جوانمرد را
که حاصل کن این سیم یا مرد را
-
مجنون ز جام طلعت لیلی چو مست شد
فارغ ز مادر و پدر و سیم و زر فتاد
-
سیم دیت بود مگر سنگ را
کامد و خست آن دهن تنگ را
-
چرخ ستاره زده بر سیم ناب
زر طلی از ورق آفتاب
-
بفرمود و بفروختندش به سیم
که رحم آمدش بر غریب و یتیم
-
چنانکه حکیمان گفته اند سیم بخیل از خاک وقتی برآید که وی در خاک رود
-
تا چه خواهی خریدن ای مغرور
روز درماندگی بسیم دغل
-
به سیم و زر نکونامی به دست آر
منه بر هم که برگیرندش از هم
-
حکیمی پسران را پند همی داد که جانان پدر هنر آموزید که ملک و دولت دنیا اعتماد را نشاید و سیم و زر در سفر بر محل خطرست یا دزد بیکبار ببرد یا خواجه بتفاریق بخورد
-
وانگه این خانه کز تو خواهد ماند
خشتی از سیم و خشتی از زر گیر
-
ای دوست حقیقت شنواز من سخنی
با باده لعل باش و با سیم تنی