کاربردهای نوروز
-
بنفشه مژده نوروز میدهد ما را
شکوفه را ز خزان وز مهرگان خبریست
-
همرهی طالع فیروزبین
دولت جان پرور نوروز بین
-
ز من گلهای نوروزی شب و روز
فرا گیرند درس کامکاری
-
من آنگه خرم و فیروز بودم
نخستین مژده نوروز بودم
-
چرا ندوخت قبای تو درزی نوروز
چرا بگوش تو از ژاله گوشواری نیست
-
دولت نوروز نپاید بسی
حمله و تاراج خزان در قفاست
-
من فرستم بباغ در نوروز
مژده شادی و نوید مراد
-
بر چهره گل نسیم نوروز خوش است
در صحن چمن روی دلفروز خوش است
-
چون ابر به نوروز رخ لاله بشست
برخیز و بجام باده کن عزم درست
-
آدمی نیست که عاشق نشود وقت بهار
هر گیاهی که به نوروز نجنبد حطب ست
-
نظر به روی تو هر بامداد نوروزیست
شب فراق تو هر شب که هست یلداییست
-
خوش آمد باد نوروزی به صبح از باغ پیروزی
به بوی دوستان ماند نه بوی بوستان دارد
-
شیراز مشکین می کند چون ناف آهوی ختن
گر باد نوروز از سرش بویی به صحرا می برد
-
دوست بازآمد و دشمن به مصیبت بنشست
باد نوروز علی رغم خزان بازآمد
-
دل سعدی و جهانی به دمی غارت کرد
همچو نوروز که بر خوان ملک یغما بود
-
زمین باغ و بستان را به عشق باد نوروزی
بباید ساخت با جوری که از باد خزان آید
-
دهلزن گو دو نوبت زن بشارت
که دوشم قدر بود امروز نوروز
-
کابر آزاد و باد نوروزی
درفشان می کنند و عنبربیز
-
خوشا تفرج نوروز خاصه در شیراز
که برکند دل مرد مسافر از وطنش
-
برق نوروزی گر آتش می زند در شاخسار
ور گل افشان می کند در بوستان آسوده ایم
-
برخیز که باد صبح نوروز
در باغچه می کند گل افشان
-
بوی گل بامداد نوروز
و آواز خوش هزاردستان
-
باد نوروز که بوی گل و سنبل دارد
لطف این باد ندارد که تو می پیمایی
-
دم عیسیست پنداری نسیم باد نوروزی
که خاک مرده بازآید در او روحی و ریحانی
-
بیار ای باد نوروزی نسیم باغ پیروزی
که بوی عنبرآمیزش به بوی یار ما ماند
-
المنت لله که هوای خوش نوروز
باز آمد و از جور زمستان برهیدیم
-
گفتم انده مبر که بازآید
روز نوروز و لاله و ریحان
-
آن خدای مجید در نوروز
خوبها آفرید در نوروز
-
گل آدم سرشته شد با عشق
عاشقی شد شدید در نوروز
-
از درختان شکوفه ها شد باز
همه صنع حمید در نوروز
-
جویباران صفای لذت بخش
باد خوشبو وزید در نوروز
-
عرض تبریک سال گفته مفید
به رفیق مفید در نوروز
-
همه ساله بخت تو پیروز باد
همه روزگار تو نوروز باد
-
دلم بر همه کام پیروز کرد
که بر من شب تیره نوروز کرد
-
که خسرو بهر کار پیروز باد
همه روزگارش چو نوروز باد
-
چو نوروز فرخ فراز آمدش
بدان جام روشن نیاز آمدش
-
که پیروزگر شاه پیروز باد
همه روزگارانش نوروز باد
-
بدین شاه نوروز فرخنده باد
دل بدسگالان او کنده باد
-
همه ساله بخت تو پیروز باد
شبان سیه بر تو نوروز باد
-
نگه دارد این فال جشن سده
همان فر نوروز و آتشکده
-
به دیبا بیاراست آتشکده
هم ایوان نوروز و کاخ سده
-
چو با تگ چنان پایدارش کنم
به نوروز با باد یارش کنم
-
مگر مهر و نوروز و جشن سده
که او پیش رفتی میان رده
-
برفتند یکسر به آتشکده
به ایوان نوروز و جشن سده
-
چو شد ساخته کار آتشکده
همان جای نوروز و جشن سده
-
همان گر نبارد به نوروز نم
ز خشکی شود دشت خرم دژم
-
سه یک دیگر از بهر آتشکده
همان بهر نوروز و جشن سده
-
کند با زمین راست آتشکده
نه نوروز ماند نه جشن سده
-
گرای دون که گویی که پیروز نیست
ازان پس و را نیز نوروز نیست
-
ابا فر و با برز و پیروز باد
همه روزگارانش نوروز باد
-
بدان باغ رفتی به نوروز شاه
دو هفته به بودی بدان جشنگاه
-
همی کرد هرکس به ایوان نگاه
به نوروز رفتی بدان جایگاه
-
به نوروز چون برنشستی به تخت
به نزدیک او موبد نیک بخت
-
هرآنکس که درویش بودی به شهر
که او را نبودی ز نوروز بهر
-
جز از رسم و آیین نوروز و مهر
از اسپان وز بنده خوب چهر
-
به یزدان و نام تو ای شهریار
به نوروز و مهر و بخرم بهار
-
هم آتش به مردی به آتشکده
شدی تیره نوروز و جشن سده
-
به نوروز و مهر آن هم آراستست
دو جشن بزرگست و با خواستست
-
زین گذر کن ای پدر نوروز شد
خلق از خلاق خوش پدفوز شد
-
مستی و عاشقی و جوانی و یار ما
نوروز و نوبهار و حمل می زند صلا
-
اسبی که بهاش کم ز ار ز زین است
آنرا تو ز بهر ره نوروزی زینست
-
شادند جهانیان به نوروز و بعید
عید من و نوروز من امروز توئی
-
جمالش باد دایم عالم افروز
شبش معراج باد و روز نوروز
-
یکی شب از شب نوروز خوشتر
چه شب کز روز عید اندوه کش تر
-
ز بس نارنج و نار مجلس افروز
شده در حقه بازی باد نوروز
-
|نوزدهم ناز نوروز یا ساز نوروز
-
چو در پرده کشیدی ناز نوروز
به نوروزی نشستی دولت آن روز
-
همه در نیم شب نوروز کرده
به کار عیش دست آموز کرده
-
شکفته چون گل نوروز و نو رنگ
به نوروز این غزل در ساخت با چنگ
-
بدان سیمین دو نار نرگس افروز
که گردی بستد از نارنج نوروز
-
بهاری داری ازوی بر خور امروز
که هر فصلی نخواهد بود نوروز
-
آن روز که روز بار باشد
نوروز بزرگوار باشد
-
کین فسون را که جنی آموز است
جامه نو کن که فصل نوروز است
-
گر بود باد باد نوروزی
به که پیشش چراغ نفروزی
-
تا توانم چو باد نوروزی
نکنم دعوی کهن دوزی
-
بر سر تخت شد به پیروزی
بر جهان تازه کرد نوروزی
-
آفتابی به عالم افروزی
خوب چون نوبهار نوروزی
-
اعتدال هوای نوروزی
راست رو شد به عالم افروزی
-
باد نوروزی از قباله نو
با ریاحین نهاد جان به گرو
-
به نوروز بنشست و می نوش کرد
سرود سرایندگان گوش کرد
-
مغنی سراینده بر بانگ رود
به نوروزی شه نو آیین سرود
-
جهان را بدین مژده نوروز بود
که بیداد دارا جهانسوز بود
-
به نوروز جمشید و جشن سده
که نو گشتی آیین آتشکده
-
به جشن فریدون و نوروز جم
که شادی سترد از جهان نام غم
-
با کفش های نقره ای نوروز
-
در آستانه ی نوروزی
-
وصالت گر مرا گردد میسر
همه روزم شود چون عید نوروز
-
بلبلی نغمه ی نوروزی ی خویش
-
باد بهار و مقدم نوروز و بوی گل
آشوب عیش در دل پیر و جوان فکند
-
رسید موسم نوروز و گاه آن آمد
که دل هوای گلستان و لاله زار کند
-
رسید موسم نوروز و یمن مقدم او
به سوی هر دلی از خرمی نشان آورد
-
زمین که بود زتاثیر زمهریر خراب
ز یمن مقدم نوروز می شود آباد
-
میرسد نوروز عید و میدهد بوی بهار
باد فرخ بر جناب شاه گردون اقتدار
-
مثل عبور نوروز
-
بهار آمد گل نوروز نشکفت
-
به نوروز دگر هنگام دیدار
-
برس ای موکب نوروز خوش آوازه که باز
-
به چندین فروغ و به چندین چراغ
بیاراسته چون به نوروز باغ
-
کامجویان را ز ناکامی چشیدن چاره نیست
بر زمستان صبر باید طالب نوروز را
-
نوروز که سیل در کمر می گردد
سنگ از سر کوهسار در می گردد
-
ز کوی یار می آید نسیم باد نوروزی
از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
-
سخن در پرده می گویم چو گل از غنچه بیرون آی
که بیش از پنج روزی نیست حکم میر نوروزی
-
می اندر مجلس آصف به نوروز جلالی نوش
که بخشد جرعه جامت جهان را ساز نوروزی
-
نه حافظ می کند تنها دعای خواجه تورانشاه
ز مدح آصفی خواهد جهان عیدی و نوروزی
-
برآمد باد صبح و بوی نوروز
به کام دوستان و بخت پیروز
-
صبحم از مشرق برآمد باد نوروز از یمین
عقل و طبعم خیره گشت از صنع رب العالمین
-
ابر آذاری برآمد باد نوروزی وزید
وجه می می خواهم و مطرب که می گوید رسید
-
آن شب که تو در کنار مایی روزست
و آن روز که با تو می رود نوروزست
-
علم دولت نوروز به صحرا برخاست
زحمت لشکر سرما ز سر ما برخاست
-
فراش باد صبا را گفته تا فرش زمردین بگسترد و دایه ابر بهاری را فرموده تا بنات نبات را در مهد زمین بپرورد و درختانرا بخلعت نوروزی قبای سبزورق در برگرفته و اطفال شاخرا بقدوم موسم ربیع کلاه شکوفه بر سر نهاده و عصاره نایی بقدرت او شهد فایق شده و تخم خرمایی بتربیتش نخل باسق گشته