چنگ

چنگ
از سازهای زهی باستانی ایران. در زمان‌های قدیم، به جای سیم‌های فلزی، از تارهای ابریشم بافته شده، برای ایجاد صدا، استفاده می‌شده است.
1

کاربردهای چنگ

  • قدح مگیر چو حافظ مگر به ناله چنگ

    که بسته اند بر ابریشم طرب دل شاد

  • ما می به بانگ چنگ نه امروز می کشیم

    بس دور شد که گنبد چرخ این صدا شنید

  • چشمم به روی ساقی و گوشم به قول چنگ

    فالی به چشم و گوش در این باب می زدم

  • جوانی باز می آرد به یادم

    سماع چنگ و دست افشان ساقی

  • ساز چنگ آهنگ عشرت صحن مجلس جای رقص

    خال جانان دانه دل زلف ساقی دام راه

  • سعدیا گر در برش خواهی چو چنگ

    گوشمالت خورد باید چون رباب

  • کسان که در رمضان چنگ می شکستندی

    نسیم گل بشنیدند و توبه بشکستند

  • محتسب گو چنگ میخواران بسوز

    مطرب ما خوش به تایی می زند

  • آخر ای مطرب از این پرده عشاق بگرد

    چند گویی که مرا پرده به چنگ تو درید

  • آن آینه خیال در چنگ

    چون آینه بود لیک در زنگ

  • سر نتوانم که برآرم چو چنگ

    ور چو دفم پوست بدرد قفا

  • من که شب ها ره تقوا زده ام با دف و چنگ

    این زمان سر به ره آرم چه حکایت باشد

  • تا همه خلوتیان جام صبوحی گیرند

    چنگ صبحی به در پیر مناجات بریم

  • آن شنیدستی که در عهد عمر

    بود چنگی مطربی با کر و فر

  • چه تربیت شنوم یا چه مصلحت بینم

    مرا که چشم به ساقی و گوش بر چنگست

  • چنان برکش آواز خنیاگری

    که ناهید چنگی به رقص آوری

  • مغنی دف و چنگ را ساز ده

    به آیین خوش نغمه آواز ده

  • ساقی بده آن شراب گلرنگ

    مطرب بزن آن نوای بر چنگ

  • نه بیگانه تیمار خوردش نه دوست

    چو چنگش رگ و استخوان ماند و پوست

  • همچو چنگم سر تسلیم و ارادت در پیش

    تو به هر ضرب که خواهی بزن و بنوازم

  • خاکیم همه چنگ بساز ای ساقی

    بادیم همه باده بیار ای ساقی