-
-
شبی در محفلی با آه و سوزی
شنیدستم که مرد پاره دوزی
-
یک شب در مجلسی از یک مرد پینه دوز میشنیدم که با لحنی پر از سوز و گداز...
-
-
-
چنین میگفت با پیر عجوزی
«گِلی خوشبوی در حمام روزی
-
به یک پیرزن علیل میگفت: «یک روز یک گِل خوشبو در حمام....
-
-
-
رسید از دست محبوبی به دستم»
-
از دست دوستی به دستم رسید» (یکی از دوستانم یک گِل خوشبو به من داد)
-
-
-
گرفتم آن گِل و کردم خمیری
خمیری نرم و نیکو چون حریری
-
آن گِل را از دوستم گرفتم و با آن خمیری درست کردم که مثل یک پارچه ابریشمی نرم و لطیف بود
-
-
-
معطر بود و خوب و دلپذیری
«بدو گفتم که مُشکی یا عبیری
-
آن گِل خوشبو بود و بسیار دلپسند بود. «به گِل گفتم: آیا تو از جنس مُشک هستی یا عَبیر (مادهای خوشبو که از مُشک و کافور ساخته می شود)؟
-
-
-
که از بوی دلاویز تو مستم»
-
چرا که من با شنیدن بوی خوش تو، از خود بیخود شدهام»
-
-
-
همه گِلهای عالم آزمودم
ندیدم چون تو و عبرت نمودم
-
تمام گِلهای دنیا را امتحان کردهام ولی تاکنون به گِلی مثل تو برخورد نکرده بودم. من از خوشبویی تو شگفت زده شدهام
-
-
-
چو گِل بشنید این گفت و شنودم
«بگفتا من گِلی ناچیز بودم
-
هنگامی که گِل این گفتگوی من را شنید «پاسخ داد: من یک گِل بیارزش بودم....
-
-
-
ولیکن مدتی با گُل نشستم»
-
ولی یک مدت با گُل سرخ نشست و برخاست کردم»
-
-
-
گُل اندر زیر پا گسترده پر کرد
مرا با همنشینی مفتخر کرد
-
گُل، گلبرگهایش را در زیر پای من پهن کرد و به من این افتخار را داد که با او همنشین شوم
-
-
-
چو عمرم مدتی با گُل گذر کرد
«کمال همنشین در من اثر کرد
-
پس از آنکه مدتی از زندگیام در کنار گُل سرخ سپری شد، «ویژگیهای خوب همنشینم (گُل سرخ) بر روی من اثر گذاشت...
-
-
-
وگرنه من همان خاکم که هستم»
-
وگرنه جنس من از همان خاک معمولی است که میبینی»
-
گِل و گّل
ملک الشعرای بهار
https://www.sherfarsi.ir/bahar/گل-و-گل
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(6000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(6000 تومان)
