-
-
کنون ای خردمند وصف خرد
بدین جایگه گفتن اندرخورد
-
ای انسان دانا! هم اکنون در این جایگاه، سزاوار است که توصیف خرد گفته شود.
-
-
-
کنون تا چه داری بیار از خرد
که گوش نیوشنده زو برخورد
-
حال هر چقدر از خرد بهرهمند هستی، آن را بیاور تا گوش شنوا از آن برخوردار گردد.
-
-
-
خرد بهتر از هر چه ایزد بداد
ستایش خرد را به از راه داد
-
خرد از تمام آفریدههای خداوند بهتر است. بهتر است که ستودن خرد به روشی عادلانه صورت پذیرد.
-
-
-
خرد رهنمای و خرد دلگشای
خرد دست گیرد به هر دو سرای
-
خرد راهنما است و خرد شادی بخش است. خرد در هر دو جهان به انسان کمک میکند و دست او را میگیرد
-
-
-
ازو شادمانی وزویت غمیست
وزویت فزونی وزویت کمیست
-
شادمانی تو بخاطر داشتن آن است و غمگین بودنت هم بدلیل نداشتن آن است. دارایی تو از داشتن خرد حاصل شده و نداریت هم از نداشتن آن
-
-
-
خرد تیره و مرد روشن روان
نباشد همی شادمان یک زمان
-
مرد روشن دل، اگر خردش تیره باشد (کم عقل باشد) یک لحظه هم شاد نمیتواند باشد.
-
-
-
چه گفت آن خردمند مرد خرد
که دانا ز گفتار او برخورد
-
آن مرد دانای خردمند چه حرف خوبی زد که انسان دانا میتواند از سخن او بهرهمند شود.
-
-
-
کسی کو خرد را ندارد ز پیش
دلش گردد از کرده خویش ریش
-
کسی که خرد را راهنمای خود نسازد (پشت سر خرد حرکت نکند) دلش از کار خودش رنجور میگردد.
-
-
-
هشیوار دیوانه خواند ورا
همان خویش بیگانه داند ورا
-
انسان دانا او را دیوانه مینامد. خویشاوندش او را غریبه میپندارد.
-
-
-
ازویی به هر دو سرای ارجمند
گسسته خرد پای دارد ببند
-
از برکت وجود آن، در هر دو جهان ارجمند هستی. کسی که خرد را از خودش جدا کند، در واقع پای خود را بسته است (گرفتار است)
-
-
-
خرد چشم جانست چون بنگری
تو بی چشم شادان جهان نسپری
-
اگر خوب نگاه کنی میبینی که خرد همچون چشم جان آدمی است. تو نمیتوانی بدون چشم شادان زندگی کنی.
-
-
-
نخست آفرینش خرد را شناس
نگهبان جانست و آن سه پاس
-
بدان که خرد اولین آفریده است. خرد نگهبان جان است و نگبان آن سه چیزی که باید از آنها مراقبت شود:
-
-
-
سه پاس تو چشم است وگوش و زبان
کزین سه رسد نیک و بد بی گمان
-
آن سه چیزی که باید از آنها مراقبت کنی، چشم تو و گوش و زبان تو هستند. بی تردید خوبی و بدی از این سه حاصل میشوند.
-
-
-
خرد را و جان را که یارد ستود
و گر من ستایم که یارد شنود
-
چه کسی میتواند خرد و جان را ستایش کند؟ و اگر هم که من آن را ستایش نمودم، چه کسی میتواند آن را بشنود؟!
-
-
-
حکیما چو کس نیست گفتن چه سود
ازین پس بگو کافرینش چه بود
-
ای حکیم! هنگامی که کسی برای شنیدن وجود ندارد، چه فایدهای دارد که بگوییم؟ حالا بگو که آفرینش چه بود؟
-
-
-
تویی کرده کردگار جهان
ببینی همی آشکار و نهان
-
تو آفریده و محصول پروردگار جان هستی و میتوانی هم چیزهای آشکار را ببینی هم چیزهای پنهانی را
-
-
-
به گفتار دانندگان راه جوی
به گیتی بپوی و به هر کس بگوی
-
با گوش دادن به سخنان دانایان، راه خودت را پیدا کن. در جهان سیر کن و آن را به همه بگو
-
-
-
ز هر دانشی چون سخن بشنوی
از آموختن یک زمان نغنوی
-
اگر در همه زمینههای دانش، علم بیاموزی، یک لحظه از آموختن دست برنمیداری
-
-
-
چو دیدار یابی به شاخ سخن
بدانی که دانش نیاید به بن
-
هنگامی که توانستی شاخ سخن را ببینی، خواهی دانست که دانش هرگز به انتها نمیرسد.
-
ستایش خرد
فردوسی
https://www.sherfarsi.ir/ferdowsi/ستایش-خرد
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(9500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(9500 تومان)