-
سپیده چو از تیره شب بردمید
میان شب تیره اندر خمید
-
منوچهر برخاست از قلبگاه
ابا جوشن و تیغ و رومی کلاه
-
سپه یکسره نعره برداشتند
سنانها به ابر اندر افراشتند
-
پر از خشم سر ابروان پر ز چین
همی بر نوشتند روی زمین
-
چپ و راست و قلب و جناح سپاه
بیاراست لشکر چو بایست شاه
-
زمین شد به کردار کشتی برآب
تو گفتی سوی غرق دارد شتاب
-
بزد مهره بر کوهه ژنده پیل
زمین جنب جنبان چو دریای نیل
-
همان پیش پیلان تبیره زنان
خروشان و جوشان و پیلان دمان
-
یکی بزمگاهست گفتی به جای
ز شیپور و نالیدن کره نای
-
برفتند از جای یکسر چو کوه
دهاده برآمد ز هر دو گروه
-
بیابان چو دریای خون شد درست
تو گفتی که روی زمین لاله رست
-
پی ژنده پیلان بخون اندرون
چنان چون ز بیجاده باشد ستون
-
همه چیزگی با منوچهر بود
کزو مغز گیتی پر از مهر بود
-
چنین تا شب تیره سر بر کشید
درخشنده خورشید شد ناپدید
-
زمانه بیک سان ندارد درنگ
گهی شهد و نوش است و گاهی شرنگ
-
دل تور و سلم اندر آمد بجوش
به راه شبیخون نهادند گوش
-
چو شب روز شد کس نیامد به جنگ
دو جنگی گرفتند ساز درنگ
سپیده چو از تیره شب بردمید
فردوسی
https://www.sherfarsi.ir/ferdowsi/سپیده-چو-از-تیره-شب-بردمید
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(8500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(8500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(8500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(8500 تومان)