-
شب تیره شبدیز لهراسپی
بیاورد با زین گشتاسپی
-
بپوشید زربفت رومی قبای
ز تاج اندر آویخت پر همای
-
ز دینار وز گوهر شاهوار
بیاورد چندان کش آمد به کار
-
از ایران سوی روم بنهاد روی
به دل گاه جوی و روان راه جوی
-
پدر چون ز گشتاسپ آگاه شد
بپیچید و شادیش کوتاه شد
-
زریر و همه بخردان را بخواند
ز گشتاسپ چندی سخنها براند
-
بدیشان چنین گفت کاین شیر مرد
سر تاجدار اندر آرد به گرد
-
چه بینید و این را چه درمان کنید
نشاید که این بر دل آسان کنید
-
چنین گفت موبد که این نیک بخت
گرامی به مردان بود تاج و تخت
-
چو گشتاسپ فرزند کس را نبود
نه هرگز کس از نامداران شنود
-
ز هر سو بباید فرستاد کس
دلاور بزرگان فریادرس
-
گر او بازگردد تو زفتی مکن
هنرجوی و با آز جفتی مکن
-
که تاج کیان چون تو بیند بسی
نماند همی مهر او بر کسی
-
به گشتاسپ ده زین جهان کشوری
بنه بر سرش نامدار افسری
-
جز از پهلوان رستم نامدار
به گیتی نبینیم چون او سوار
-
به بالا و دیدار و فرهنگ و هوش
چنو نامور نیز نشنید گوش
-
فرستاد لهراسپ چندی مهان
به جستن گرفتند گرد جهان
-
برفتند و نومید بازآمدند
که با اختر دیرساز آمدند
-
نکوهش از آن بهر لهراسپ بود
غم و رنج تن بهر گشتاسپ بود
شب تیره شبدیز لهراسپی
فردوسی
https://www.sherfarsi.ir/ferdowsi/شب-تیره-شبدیز-لهراسپی
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(9500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(9500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(9500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(9500 تومان)