-
پس آگاهی آمد سوی شهریار
که آمد ز ره زال سام سوار
-
پذیره شدندش همه سرکشان
که بودند در پادشاهی نشان
-
چو آمد به نزدیکی بارگاه
سبک نزد شاهش گشادند راه
-
چو نزدیک شاه اندر آمد زمین
ببوسید و بر شاه کرد آفرین
-
زمانی همی داشت بر خاک روی
بدو داد دل شاه آزرمجوی
-
بفرمود تا رویش از خاک خشک
ستردند و بر وی پراگند مشک
-
بیامد بر تخت شاه ارجمند
بپرسید ازو شهریار بلند
-
که چون بودی ای پهلو راد مرد
بدین راه دشوار با باد و گرد
-
به فر تو گفتا همه بهتریست
ابا تو همه رنج رامشگریست
-
ازو بستد آن نامه پهلوان
بخندید و شد شاد و روشن روان
-
چو بر خواند پاسخ چنین داد باز
که رنجی فزودی به دل بر دراز
-
ولیکن بدین نامه دلپذیر
که بنوشت با درد دل سام پیر
-
اگر چه مرا هست ازین دل دژم
برانم که نندیشم از بیش و کم
-
بسازم برآرم همه کام تو
گر اینست فرجام آرام تو
-
تو یک چند اندر به شادی به پای
که تا من به کارت زنم نیک رای
-
ببردند خوالیگران خوان زر
شهنشاه بنشست با زال زر
-
بفرمود تا نامداران همه
نشستند بر خوان شاه رمه
-
چو از خوان خسرو بپرداختند
به تخت دگر جای می ساختند
-
چو می خورده شد نامور پور سام
نشست از بر اسپ زرین ستام
-
برفت و بپیمود بالای شب
پر اندیشه دل پر ز گفتار لب
-
بیامد به شبگیر بسته کمر
به پیش منوچهر پیروزگر
-
برو آفرین کرد شاه جهان
چو برگشت بستودش اندر نهان
پس آگاهی آمد سوی شهریار
فردوسی
https://www.sherfarsi.ir/ferdowsi/پس-آگاهی-آمد-سوی-شهریار
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(11000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(11000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(11000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(11000 تومان)