-
چو باز آمد از راه بهرامشاه
به آرام بنشست بر پیش گاه
-
ز مرگ و ز روز بد اندیشه کرد
دلش گشت پر درد و رخساره زرد
-
بفرمود تا پیش او شد دبیر
سرافراز موبد که بودش وزیر
-
همی خواست تا گنجها بنگرد
زر و گوهر و جامه ها بشمرد
-
که بااو ستاره شمر گفته بود
ز گفتار ایشان برآشفته بود
-
که باشد ترا زندگانی سه بیست
چهارم به مرگت بباید گریست
-
همی گفت شادی کنم بیست سال
که دارم به رفتن به گیتی همال
-
دگر بیست از داد و بخشش جهان
کنم راست با آشکار و نهان
-
نمانم که ویران شود گوشه یی
بیابد ز من هرکسی توشه یی
-
سوم بیست بر پیش یزدان به پای
بباشم مگر باشدم رهنمای
-
ستاره شمر شست و سه سال گفت
شمار سه سالش بد اندر نهفت
-
ز گفت ستاره شمر جست گنج
وگرنه نبودش خود از گنج رنج
-
خنک مرد بی رنج و پرهیزگار
به ویژه کسی کو بود شهریار
-
چو گنجور بشنید شد پیش گنج
به کار شمردن همی برد رنج
-
به سختی چنان روزگاری ببرد
همه پیش دستور او برشمرد
-
چو دستور او برگرفت آن شمار
پراندیشه آمد بر شهریار
-
بدو گفت تا بیست و سه سال نیز
همانا نیازت نیاید به چیز
-
ز خورد و ز بخشش گرفتم شمار
درمهای این لشکر نامدار
-
فرستاده یی نیز کاید برت
ز شاهان وز نامور کشورت
-
بدین سال گنج تو آراستست
که پر زر و سیمست و پر خواستست
-
چو بشنید بهرام و اندیشه کرد
ز دانش غم نارسیده نخورد
-
بدو گفت کوتاه شد داوری
که گیتی سه روزست چون بنگری
-
چو دی رفت و فردا نیامد هنوز
نباشم ز اندیشه امروز کوز
-
چو بخشیدنی باشد و تاج و تخت
نخواهم ز گیتی ازین بیش رخت
-
بفرمود پس تا خراج جهان
نخواهند نیز از کهان و مهان
-
به هر شهر مردی پدیدار کرد
سر خفته از خواب بیدار کرد
-
بدان تا نجویند پیکار نیز
نیاید ز پیکار افگار نیز
-
ز گنج آنچ بایستشان خوردنی
ز پوشیدنی گر ز گستردنی
-
بدین پرخرد موبدان داد و گفت
که نیک و بد از من نباید نهفت
-
میان سخنها میانجی بوید
نخواهند چیزی کرانجی بوید
-
مرا از به و بتر آگه کنید
ز بدها گمانیم کوته کنید
-
پراگنده شد موبد اندر جهان
نماند ایچ نیک و بد اندر نهان
-
بران پر خرد کارها بسته شد
ز هر کشوری نامه پیوسته شد
-
که از داد و پیکاری و خواسته
خرد شد به مغز اندرون کاسته
-
ز بس جنگ و خون ریختن در جهان
جوانان ندانند ارج مهان
-
دل آگنده گردد جوان را به چیز
نبیند هم از شاه و موبد به نیز
-
برین گونه چون نامه پیوسته شد
ز خون ریختن شاه دل خسته شد
-
به هر کشوری کارداری گزید
پر از داد و دانش چنانچون سزید
-
هم از گنج بد پوشش و خوردشان
ز پوشیدن و باز گستردشان
-
که شش ماه دیوان بیاراستی
وزان زیردستان درم خواستی
-
نهادی بران سیم نام خراج
به دیوان ستاننده با فر و تاج
-
به شش ماه بستد به شش باز داد
نبودی ستاننده زان سیم شاد
-
بدان چاره تا مرد پیکار خون
نریزد نباشد به بد رهنمون
-
وزان پس نوشتند کارآگهان
که از داد وز ایمنی در جهان
-
که هر کش درم بد خراجش نبود
به سرش اندرون داوریها فزود
-
ز پری به کژی نهادند روی
پر از رنج گشتند و پرخاشجوی
-
چو آن نامه بر خواند بهرام گور
به دلش اندر افتاد زان کار شور
-
ز هر کشوری مرزبانی گزید
پر از داد دلشان چنانچون سزید
-
به درگاه یکساله روزی بداد
ز یزدان نیکی دهش کرد یاد
-
بفرمود کان را که ریزند خون
گر آرند کژی به کار اندرون
-
برانند فرمان یزدان بروی
بدان تا شود هرکسی چاره جوی
-
برآمد برین بر بسی روزگار
بکی نامه فرمود پس شهریار
-
سوی راستگویان و کارآگهان
کجا او پراگنده بد در جهان
-
که اندر جهان چیست ناسودمند
که آرد برین پادشاهی گزند
-
نوشتند پاسخ که از داد شاه
نگردد کسی گرد آیین و راه
-
بشد رای و اندیشه کشت و ورز
به هر کشوری راست بیکار مرز
-
پراگنده بینیم گاوان کار
گیا رست از دشت وز کشت زار
-
چنین داد پاسخ که تا نیم روز
که بالا کند تاج گیتی فروز
-
نباید کس آسود از کشت و ورز
ز بی ارز مردم مجویید ارز
-
که بی کار مردم ز بی دانشیست
به بی دانشان بر بباید گریست
-
ورا داد باید دو و چار دانگ
چو شد گرسنه تا نیاید به بانگ
-
کسی کو ندارد بر و تخم و گاو
تو با او به تندی و زفتی مکاو
-
به خوبی نوا کن مر او را به گنج
کس از نیستی تا نیاید به رنج
-
گر ایدونک باشد زیان از هوا
نباشد کسی بر هوا پادشا
-
چو جایی بپوشد زمین را ملخ
برد سبزی کشتمندان به شخ
-
تو از گنج تاوان او بازده
به کشور ز فرموده آواز ده
-
وگر بر زمین گورگاهی بود
وگر نابرومند راهی بود
-
که ناکشته باشد به گرد جهان
زمین فرومایگان و مهان
-
کسی کو بدین پایکار منست
وگر ویژه پروردگار منست
-
کنم زنده در گور جایی که هست
مبادش نشیمن مبادش نشست
-
نهادند بر نامه بر مهر شاه
هیونی برافگند هر سو به راه
چو باز آمد از راه بهرامشاه
فردوسی
https://www.sherfarsi.ir/ferdowsi/چو-باز-آمد-از-راه-بهرامشاه
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(35500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(35500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(35500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(35500 تومان)