-
چو زین آگهی شد به فغفور چین
که با فر مردی ز ایران زمین
-
به نزدیک شنگل فرستاده بود
همانا ز ایران تهم زاده بود
-
بدو داد شنگل یکی دخترش
که بر ماه ساید همی افسرش
-
یکی نامه نزدیک بهرامشاه
نوشت آن جهاندار با دستگاه
-
به عنوان بر از شهریار جهان
سر نامداران و شاه مهان
-
به نزد فرستاده پارسی
که آمد به قنوج با یار سی
-
دگر گفت کامد بما آگهی
ز تو نامور مرد با فرهی
-
خردمندی و مردی و رای تو
فشرده به هرجای بر پای تو
-
کجا کرگ و آن نامور اژدها
ز شمشیر تیزت نیامد رها
-
بتو داد دختر که پیوند ماست
که هندوستان خاک او را بهاست
-
سر خویش را بردی اندر هوا
به پیوند این شاه فرمانروا
-
به ایران بزرگیست این شاه را
کجا کهترش افسر ماه را
-
به دستوری شاه در بر گرفت
به قنوج شد یار دیگر گرفت
-
کنون رنج بردار و ایدر بیای
بدین مرز چندانک باید به پای
-
به دیدار تو چشم روشن کنیم
روان را ز رای تو جوشن کنیم
-
چو خواهی که ز ایدر شوی باز جای
زمانی نگویم بر من بپای
-
برو شاد با خلعت و خواسته
خود و نامداران آراسته
-
ترا آمدن پیش من ننگ نیست
چو با شاه ایران مرا جنگ نیست
-
مکن سستی از آمدن هیچ رای
چو خواهی که برگردی ایدر مپای
-
چو نامه بیامد به بهرام گور
به دلش اندر افتاد زان نامه شور
-
نویسنده بر خواند و پاسخ نوشت
به پالیز کین بر درختی بکشت
-
سر نامه گفت آنچ گفتی رسید
دو چشم تو جز کشور چین ندید
-
به عنوان بر از پادشاه جهان
نوشتی سرافراز و تاج مهان
-
جز آن بد که گفتی سراسر سخن
بزرگی نو را نخواهم کهن
-
شهنشاه بهرام گورست و بس
چنو در زمانه ندانیم کس
-
به مردی و دانش به فر و نژاد
چنو پادشا کس ندارد به یاد
-
جهاندار پیروزگر خواندش
ز شاهان سرافرازتر خواندش
-
دگر آنک گفتی که من کرده ام
به هندوستان رنجها برده ام
-
همان اختر شاه بهرام بود
که با فر و اورند و بانام بود
-
هنر نیز ز ایرانیانست و بس
ندارند کرگ ژیان را به کس
-
همه یکدلانند و یزدان شناس
به نیکی ندارند ز اختر سپاس
-
دگر آنک دختر به من داد شاه
به مردی گرفتم چنین پیشگاه
-
یکی پادشا بود شنگل بزرگ
به مردی همی راند از میش گرگ
-
چو با من سزا دید پیوند خویش
به من داد شایسته فرزند خویش
-
دگر آنک گفتی که خیز ایدر آی
به نیکی بباشم ترا رهنمای
-
مرا شاه ایران فرستد به هند
به چین آیم از بهر چینی پرند
-
نباشد ز من بنده همداستان
که رانم بدین گونه بر داستان
-
دگر آنک گفتی که با خواسته
به ایران فرستمت آراسته
-
مرا کرد یزدان ازان بی نیاز
به چیز کسان دست کردن دراز
-
ز بهرام دارم به بخشش سپاس
نیایش کنم روز و شب در سه پاس
-
چهارم سخن گر ستودی مرا
هنر ز آنچ برتر فزودی مرا
-
پذیرفتم این از تو ای شاه چین
بگوییم با شاه ایران زمین
-
ز یزدان ترا باد چندان درود
که آن را نداند فلک تار و پود
-
بران نامه بنهاد مهر نگین
فرستاد پاسخ سوی شاه چین
چو زین آگهی شد به فغفور چین
فردوسی
https://www.sherfarsi.ir/ferdowsi/چو-زین-آگهی-شد-به-فغفور-چین
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(22000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(22000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(22000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(22000 تومان)