-
چو شد روی کشور به کردار قیر
کنیزک بیامد بر اردشیر
-
چو دریا برآشفت مرد جوان
که یک روز نشکیبی از اردوان
-
کنیزک بگفت آنچ روشن روان
همی گفت با نامدار اردوان
-
سخن چون ز گلنار زان سان شنید
شکیبایی و خامشی برگزید
-
دل مرد برنا شد از ماه تیر
ازان پس همی جست راه گریز
-
بدو گفت گر من به ایران شوم
ز ری سوی شهر دلیران شوم
-
تو با من سگالی که آیی به رام
گر ایدر بباشی به نزدیک شاه
-
اگر با من آیی توانگر شوی
همان بر سر کشور افسر شوی
-
چنین داد پاسخ که من بنده ام
نباشم جدا از تو تا زنده ام
-
همی گفت با لب پر از باد سرد
فرو ریخت از دیدگان آب زرد
-
چنین گفت با ماه روی اردشیر
که فردا بباید شدن ناگزیر
-
کنیزک بیامد به ایوان خویش
به کف برنهاده تن و جان خویش
-
چو شد روی گیتی ز خورشید زرد
به خم اندر آمد شب لاژورد
-
کنیزک در گنجها باز کرد
ز هر گوهری جستن آغاز کرد
-
ز یاقوت وز گوهر شاهوار
ز دینار چندانک بودش به کار
-
بیامد به جایی که بودش نشست
بدان خانه بنهاد گوهر ز دست
-
همی بود تا شب برآمد ز کوه
بخفت اردوان جای شد بی گروه
-
از ایوان بیامد به کردار تیر
بیاورد گوهر بر اردشیر
-
جهانجوی را دید جامی به دست
نگهبان اسپان همه خفته مست
-
کجا مستشان کرده بود اردشیر
که وی خواست رفتن همی ناگزیر
-
دو اسپ گرانمایه کرده گزین
بر آخر چنان بود در زیر زین
-
جهانجوی چون روی گلنار دید
همان گوهر و سرخ دینار دید
-
هم اندر زمان پیش بنهاد جام
بزد بر سر تازی اسپان لگام
-
بپوشید خفتان و خود بر نشست
یکی تیغ زهر آب داده به دست
-
همان ماه رخ بر دگر بارگی
نشستند و رفتند یکبارگی
-
از ایوان سوی پارس بنهاد روی
همی رفت شادان دل و راه جوی
چو شد روی کشور به کردار قیر
فردوسی
https://www.sherfarsi.ir/ferdowsi/چو-شد-روی-کشور-به-کردار-قیر
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(13000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(13000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(13000 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(13000 تومان)