-
کنون ای سخن گوی بیدار مغز
یکی داستانی بیآرای نغز
-
سخن چون برابر شود با خرد
روان سراینده رامش برد
-
کسی را که اندیشه ناخوش بود
بدان ناخوشی رای اوگش بود
-
همی خویشتن را چلیپا کند
به پیش خردمند رسوا کند
-
ولیکن نبیند کس آهوی خویش
ترا روشن آید همه خوی خویش
-
اگر داد باید که ماند بجای
بیآرای ازین پس بدانا نمای
-
چو دانا پسندد پسندیده گشت
به جوی تو در آب چون دیده گشت
-
زگفتار دهقان کنون داستان
تو برخوان و برگوی با راستان
-
کهن گشته این داستانها ز من
همی نو شود بر سر انجمن
-
اگر زندگانی بود دیریاز
برین وین خرم بمانم دراز
-
یکی میوه داری بماند ز من
که نازد همی بار او بر چمن
-
ازان پس که بنمود پنچاه و هشت
بسر بر فراوان شگفتی گذشت
-
همی آز کمتر نگردد بسال
همی روز جوید بتقویم و فال
-
چه گفتست آن موبد پیش رو
که هرگز نگردد کهن گشته نو
-
تو چندان که گویی سخن گوی باش
خردمند باش و جهانجوی باش
-
چو رفتی سر و کار با ایزدست
اگر نیک باشدت جای ار بدست
-
نگر تا چه کاری همان بدروی
سخن هرچه گویی همان بشنوی
-
درشتی ز کس نشنود نرم گوی
به جز نیکویی در زمانه مجوی
-
به گفتار دهقان کنون بازگرد
نگر تا چه گوید سراینده مرد
کنون ای سخن گوی بیدار مغز
فردوسی
https://www.sherfarsi.ir/ferdowsi/کنون-ای-سخن-گوی-بیدار-مغز
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(9500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(9500 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(9500 تومان)
لطفا برای دریافت
معنی (بازگردانی)
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(9500 تومان)