-
باز در چهره خاموش خیال
-
خنده زد چشم گناه آموزت
-
باز من ماندم و در غربت دل
-
حسرت بوسه هستی سوزت
-
باز من ماندم و یک مشت هوس
-
باز من ماندم و یک مشت امید
-
یاد آن پرتو سوزنده عشق
-
که ز چشمت به دل من تابید
-
باز در خلوت من دست خیال
-
صورت شاد تو را نقش نمود
-
بر لبانت هوس مستی ریخت
-
در نگاهت عطش طوفان بود
-
یاد آن شب که تو را دیدم و گفت
-
دل من با دلت افسانه عشق
-
چشم من دید در آن چشم سیاه
-
نگهی تشنه و دیوانه عشق
-
یاد آن بوسه که هنگام وداع
-
بر لبم شعله حسرت افروخت
-
یاد آن خنده بیرنگ و خموش
-
که سراپای وجودم را سوخت
-
رفتی و در دل من ماند به جای
-
عشقی آلوده به نومیدی و درد
-
نگهی گمشده در پرده اشک
-
حسرتی یخ زده در خنده سرد
-
آه اگر باز بسویم آیی
-
دیگر از کف ندهم آسانت
-
ترسم این شعله سوزنده عشق
-
آخر آتش فکند بر جانت