-
شب به روی جاده نمناک
-
سایه های ما ز ما گویی گریزانند
-
دور از ما در نشیب راه
-
در غبار شوم مهتابی که میلغزد
-
سرد و سنگین بر فراز شاخه های تاک
-
سوی یکدیگر به نرمی پیش می رانند
-
شب به روی جاده نمناک
-
در سکوت خاک عطر آگین
-
نا شکیبا گه به یکدیگر می آویزند
-
سایه های ما
-
همچو گلهایی که مستند از شراب شبنم دوشین
-
گویی آنها در گریز تلخشان از ما
-
نغمه هایی را که ما هرگز نمی خوانیم
-
نغمه هایی را که ما با خشم
-
در سکوت سینه میرانیم
-
زیر لب با شوق میخوانند
-
لیک دور از سایه ها
-
بی خبر از قصه دلبستگی هاشان
-
از جداییها و از پیوستگی هاشان
-
جسمهای خسته ما در رکود خویش
-
زندگی را شکل میبخشند
-
شب به روی جاده نمناک
-
ای بسا پرسیده ام از خود
-
زندگی آیا درون سایه هامان رنگ میگیرد
-
یا که ما خود سایه های سایه های خویشتن هستیم
-
همچنان شب کور
-
میگریزم روز و شب از نور
-
تا نتابد سایه ام بر خاک
-
در اتاق تیره ام با پنجه لرزان
-
راه می بندم به روزنها
-
می خزم در گوشه ای تنها
-
ای هزاران روح سرگردان
-
گرد من لغزیده در امواج تاریکی
-
سایه من کو
-
نور وحشت می درخشد در بلور بانگ خاموشم
-
سایه من کو
-
سایه من کو
-
او چو رویایی درون پیکرم آهسته می روید
-
من من گمگشته را در خویش می جوید
-
پنجه او چون مهی تاریک
-
میخزد در تار و پود سرد رگهایم
-
در سیاهی رنگ می گیرد
-
طرح آوایم
-
از تو می پرسم
-
ای خدا ای سایه ابهام
-
پس چرا بر من نمیخندد
-
آن شب تاریک وحشتبار بی فرجام
-
از چه در آیینه دریا
-
صبحدم تصویر خورشید تو می لغزد
-
از چه شب بر شانه صحرا
-
باز هم گیسوی مهتاب تو می رقصد
-
از تو می پرسم
-
ای خدا ای ظلمت جاوید
-
در کدامین گور وحشتناک
-
عاقبت خاموش خواهد شد
-
خنده خورشید
-
من نمیخواهم
-
سایه ام را لحظه ای از خود جدا سازم
-
من نمیخواهم
-
او بلغزد دور از من روی معبرها
-
یا بیفتد خسته و سنگین
-
زیر پاهای رهگذرها
-
او چرا باید به راه جستجوی خویش
-
روبرو گردد
-
با لبان بسته درها
-
او چرا باید بساید تن
-
بر در و دیوار هر خانه
-
او چرا باید ز نومیدی
-
پا نهد در سرزمینی سرد و بیگانه
-
آه ای خورشید
-
لعنت جاوید من بر تو
-
شهد نورت پر نیمسازد دریغا جام جانم را
-
با که گویم قصه درد نهانم را
-
سایه ام را از چه از من دور میسازی
-
از چه دور از او مرا در روشنایی ها
-
رهسپار گور می سازی
-
گر ترا در سینه گنج نور پنهانست
-
بگسلان پیوند ظلمت را ز جان سایه های ما
-
آب کن زنجیرهای پیکر ما را بپای او
-
یا که او را محو کن در زیر پای ما
-
آه ای خورشید
-
لعنت جاوید من بر تو
-
هر زمان رو در تو آوردم
-
گر چه چشمان مرا در هفت رنگ خویش
-
خیره تر کردی
-
لیک در پایم
-
سایه ام را تیره تر کردی
-
از تو می پرسم
-
ای خدا ای راز بی پایان
-
سایه بر گور چیست
-
عطری از گلبرگ وحشتها تراویده
-
بوته ای کز دانه ای تاریک روییده
-
اشک بی نوری که در زندان جسمی سخت
-
از نگاه خسته زندانی بی تاب لغزیده
-
از تو می پرسم
-
تیرگی درد است یا شادی
-
جسم زندانست یا صحرای آزادی
-
ظلمت شب چیست
-
شب خداوندا
-
سایه روح سیاه کیست
-
وه که لبریزم
-
از هزاران پرسش خاموش
-
بانگ مرموزی نهان می پیچدم در گوش
-
این شب تاریک
-
سایه روح خداوند است
-
سایه روحی که آسان می کشد بر دوش
-
بار رنج بندگان تیره روزش را
-
آه
-
او چه میگوید
-
او چه میگوید
-
خسته و سرگشته و حیران
-
میدوم در راه پرسش های بی پایان