-
شب چو ماه آسمان پر راز
-
گرد خود آهسته می پیچد حریر راز
-
او چو مرغی خسته از پرواز
-
می نشیند بر درخت خشک پندارم
-
شاخه ها از شوق می لرزند
-
در رگ خاموششان آهسته می جوشد
-
خون یادی دور
-
زندگی سر میکشد چون لاله ای وحشی
-
از شکاف گور
-
از زمین دست نسیمی سرد
-
برگهای خشک را با خشم می روبد
-
آه بر دیوار سخت سینه ام گویی
-
نا شناسی مشت میکوبد
-
بازکن در اوست
-
باز کن در اوست
-
من به خود آهسته میگویم
-
باز هم رویا
-
آن هم اینسان تیره و درهم
-
باید از داروی تلخ خواب
-
عاقبت بر زخم بیداری نهم مرهم
-
می فشارم پلکهای خسته را بر هم
-
لیک بر دیوار سخت سینه ام با خشم
-
ناشناسی مشت میکوبد
-
باز کن در اوست
-
باز کن در اوست
-
دامن از آن سرزمین دور برچیده
-
ناشکیبا دشتها را نور دیده
-
روزها در آتش خورشید رقصیده
-
نیمه شبها چون گلی خاموش
-
در سکوت ساحل مهتاب روییده
-
باز کن در اوست
-
آسمانها را به دنبال تو گردیده
-
درره خود خسته و بی تاب
-
یاسمن ها را به بوی عشق بوییده
-
بالهای خسته اش را در تلاشی گرم
-
هر نسیم رهگذر با مهر بوسیده
-
باز کن در اوست
-
باز کن در اوست
-
اشک حسرت می نشیند بر نگاه من
-
رنگ ظلمت میدود در رنگ آه من
-
لیک من با خشم میگویم
-
باز هم رویا
-
آنهم اینسان تیره و درهم
-
باید از داروی تلخ خواب
-
عاقبت بر زخم بیداری نهم مرهم
-
می فشارم پلکهای خسته را بر هم