-
من فکر می کنم
-
هرگز نبوده قلب من
-
این گونه
-
گرم و سرخ
-
احساس می کنم
-
در بدترین دقایق این شام مرگزای
-
چندین هزار چشمه خورشید
-
در دلم
-
می جوشد از یقین
-
احساس می کنم
-
در هر کنار و گوشه این شوره زار یاس
-
چندین هزار جنگل شاداب
-
ناگهان
-
می روید از زمین
-
آه ای یقین گمشده ای ماهی گریز
-
در برکه های اینه لغزیده تو به تو
-
من آبگیر صافیم اینک به سحر عشق
-
از برکه های اینه راهی به من بجو
-
من فکر می کنم
-
هرگز نبوده
-
دست من
-
این سان بزرگ و شاد
-
احساس می کنم
-
در چشم من
-
به آبشر اشک سرخگون
-
خورشید بی غروب سرودی کشد نفس
-
احساس می کنم
-
در هر رگم
-
به تپش قلب من
-
کنون
-
بیدار باش قافله ئی می زند جرس
-
آمد شبی برهنه ام از در
-
چو روح آب
-
در سینه اش دو ماهی و در دستش اینه
-
گیسوی خیس او خزه بو چون خزه به هم
-
من بانگ بر کشیدم از آستان یاس
-
آه ای یقین یافته بازت نمی نهم