-
آه ای مردی که لبهای مرا
-
از شرار بوسه ها سوزانده ای
-
هیچ در عمق دو چشم خامشم
-
راز این دیوانگی را خوانده ای
-
هیچ می دانی که من در قلب خویش
-
نقشی از عشق تو پنهان داشتم
-
هیچ می دانی کز این عشق نهان
-
آتشی سوزنده بر جان داشتم
-
گفته اند آن زن زنی دیوانه است
-
کز لبانش بوسه آسان می دهد
-
آری اما بوسه از لبهای تو
-
بر لبان مرده ام جان میدهد
-
هرگزم در سر نباشد فکر نام
-
این منم کاینسان ترا جویم به کام
-
خلوتی می خواهم و آغوش تو
-
خلوتی می خواهم و لبهای جام
-
فرصتی تا بر تو دور از چشم غیر
-
ساغری از باده ی هستی دهم
-
بستری می خواهم از گلهای سرخ
-
تا در آن یک شب ترا مستی دهم
-
آه ای مردی که لبهای مرا
-
از شرار بوسه ها سوزانده ای
-
این کتابی بی سرانجامست و تو
-
صفحه کوتاهی از آن خوانده ای