-
بر روی ما نگاه خدا خنده میزند
-
هر چند ره به ساحل لطفش نبرده ایم
-
زیرا چو زاهدان سیه کار خرقه پوش
-
پنهان ز دیدگان خدا می نخورده ایم
-
پیشانی ار ز داغ گناهی سیه شود
-
بهتر ز داغ مهر نماز از سر ریا
-
نام خدا نبردن از آن به که زیر لب
-
بهر فریب خلق بگویی خدا خدا
-
ما را چه غم که شیخ شبی در میان جمع
-
بر رویمان ببست به شادی در بهشت
-
او میگشاید او که به لطف و صفای خویش
-
گویی که خاک طینت ما را ز غم سرشت
-
طوفان طعنه خنده ما را زلب نشست
-
کوهیم و در میانه دریا نشسته ایم
-
چون سینه جای گوهر یکتای راستیست
-
زین رو به موج حادثه تنها نشسته ایم
-
ماییم ما که طعنه زاهد شنیده ایم
-
ماییم ما که جامه تقوا دریده ایم
-
زیرا درون جامه به جز پیکر فریب
-
زین راهیان راه حقیقت ندیده ایم
-
آن آتشی که در دل ما شعله میکشد
-
گر در میان دامن شیخ اوفتاده بود
-
دیگر به ما که سوخته ایم از شرار عشق
-
نام گناهکاره رسوا نداده بود
-
بگذار تا به طعنه بگویند مردمان
-
در گوش هم حکایت عشق مدام ما
-
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
-
ثبت است در جریده عالم دوام ما