-
بعد از آن دیوانگی ها ای دریغ
-
باورم ناید که عاقل گشته ام
-
گوییا او مرده در من کاینچنین
-
خسته و خاموش و باطل گشته ام
-
هر دم از آیینه می پرسم ملول
-
چیستم دیگر به چشمت چیستم
-
لیک در آینه می بینم که وای
-
سایه ای هم زانچه بودم و نیستم
-
همچو آن رقاصه هندو به ناز
-
پای میکوبم ولی بر گور خویش
-
وه که با صد حسرت این ویرانه را
-
روشنی بخشیده ام از نور خویش
-
ره نمیجویم بسوی شهر روز
-
بیگمان در قعر گوری خفته ام
-
گوهری دارم ولی آن را ز بیم
-
در دل مردابها بنهفته ام
-
می روم اما نمیپرسم ز خویش
-
ره کجا منزل کجا مقصود چیست
-
بوسه می بخشم ولی خود غافلم
-
کاین دل دیوانه را معبود کیست
-
او چو در من مرد نا گه هر چه بود
-
در نگاهم حالتی دیگر گرفت
-
گوییا شب با دو دست سرد خویش
-
روح بی تاب مرا در بر گرفت
-
آه آری این منم اما چه سود
-
او که در من بود دیگر نیست نیست
-
می خروشم زیر لب دیوانه وار
-
او که در من بود آخر کیست کیست