-
خفته بودیم و شعاع آفتاب
-
بر سراپامان به نرمی میخزید
-
روی کاشی های ایوان دست نور
-
سایه هامان را شتابان میکشید
-
موج رنگین افق پایان نداشت
-
آسمان از عطر روز آکنده بود
-
گرد ما گویی حریر ابرها
-
پرده ای نیلوفری افکنده بود
-
دوستت دارم خموش خسته جان
-
باز هم لغزید بر لبهای من
-
لیک گویی در سکوت نیمروز
-
گم شد از بی حاصلی آوای من
-
ناله کردم آفتاب ای آفتاب
-
بر گل خشکیده ای دیگر متاب
-
تشنه لب بودیم و او ما را فریفت
-
در کویر زندگانی چون سراب
-
در خطوط چهره اش نا گه خزید
-
سایه های حسرت پنهان او
-
چنگ زد خورشید بر گیسوی من
-
آسمان لغزید در چشمان او
-
آه کاش آن لحظه پایانی نداشت
-
در غم هم محو و رسوا میشدیم
-
کاش با خورشید می آمیختیم
-
کاش همرنگ افقها می شدیم