-
-
ای هدهد صبا به سبا می فرستمت
بنگر که از کجا به کجا می فرستمت
-
ای هدهد صبا، تو را به سبا میفرستم. ببین که تو را از کجا به کجا میفرستم
-
-
-
حیف است طایری چو تو در خاکدان غم
زین جا به آشیان وفا می فرستمت
-
حیف است که پرندهای مثل تو در خاکدان غم باشد. از اینجا تو را به خانه وفا میفرستم.
-
-
-
در راه عشق مرحله قرب و بعد نیست
می بینمت عیان و دعا می فرستمت
-
در راه عشق، نزدیکی و دوری معنی ندارد. تو را آشکارا میبینم (با اینکه به ظاهر دور هستی) و برایت دعا میفرستم.
-
-
-
هر صبح و شام قافله ای از دعای خیر
در صحبت شمال و صبا می فرستمت
-
هر صبح و شب، کاروانی از دعای خیر به همراه باد شمال و باد صبا برایت میفرستم.
-
-
-
تا لشکر غمت نکند ملک دل خراب
جان عزیز خود به نوا می فرستمت
-
برای آنکه لشکر غم، آبادی دلت را خراب نکند، ای جانان و عزیز دل من! تو رابه جایی میفرستم که برایت سود دارد.
-
-
-
ای غایب از نظر که شدی همنشین دل
می گویمت دعا و ثنا می فرستمت
-
ای کسی که از نظرها پنهان هستی، و همدم دل من شدی، دعایت میکنم و برایت ثنا میفرستم.
-
-
-
در روی خود تفرج صنع خدای کن
کآیینه خدای نما می فرستمت
-
به عنوان سیر و سیاحت، رخ خودت را به عنوان آفریده خدا نگاه کن. آیینهای برایت میفرستم که در آن میتوانی خدا را ببینی (با نگاه کردن به خودت به عنوان آفریده خدا)
-
-
-
تا مطربان ز شوق منت آگهی دهند
قول و غزل به ساز و نوا می فرستمت
-
برای اینکه آوازه خوانان تو را از شوق من آگاه کنند، شعر و غزل را به همراه آهنگ و ساز و نوا برایت میفرستم.
-
-
-
ساقی بیا که هاتف غیبم به مژده گفت
با درد صبر کن که دوا می فرستمت
-
ای ساقی! بیا که پیامرسان غیبی به من مژده داد که این درد را تحمل کن که برایت درمان میفرستم.
-
-
-
حافظ سرود مجلس ما ذکر خیر توست
بشتاب هان که اسب و قبا می فرستمت
-
ای حافظ! سرود مجلس ما، بیان خوبیهای تو است. عجله کن که برایت اسب و قبا میفرستم.
-
ای هدهد صبا به سبا می فرستمت
حافظ
https://www.sherfarsi.ir/hafez/ای-هدهد-صبا-به-سبا-می-فرستمت
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
لطفا برای دریافت
آرایههای ادبی
این شعر،
نشانی صفحه را
کنید و مطابق توضیحات
این صفحه
ثبت نمایید.
(5000 تومان)
دانلود متن شعر زیبای حافظ
از میان تصاویر زیر، عکس نوشتهی این شعر را انتخاب نمایید:
صبا
- صبا
- بادی است که از مابین مشرق و شمال وزد و باد برین هم همین است
سبا
- سبا
-
- شهری در یمن که پایتخت فرمانروایی بالقیس بود. سلیمان توسط هدهد از وجود ملکه سبا (بالقیس) آگاه شد و او را به پایتخت خود دعوت کرد و از او خواست که به خدای یگانه ایمان بیاورد و او هم پذیرفت. طبق برخی روایات، بالقیس (ملکه سبا) به همسری سلیمان درآمد.
هدهد
- هدهد
- مرغ سلیمان
-
- شانه به سر. مرغ افسانه ای است که در دربار سلیمان میزیست . داستان این مرغ وپیام آوری او از سلیمان به جانب بلقیس ملکه ٔ سبا در سوره ٔ نمل آمده است.
طایری
- طائر
- پرنده
قرب
- قُرب
- نزدیکی
بعد
- بُعد
- دوری
عیان
- عیان
- آشکار
- شخص
نوا
- نوا
- نغمه، سرود، آواز، نام دستگاهی در موسیقی
- مال، دارایی، سود، بهره
- گرو، گروگان
صنع
- صنع
- آفریده
تفرج
- تفرج
- گردش و سیر و سیاحت
- از تنگی و سختی و دشواری بیرون آمدن
مطربان
- مطرب
- آوازخوان ، نوازنده
- رقاص
هاتف
- هاتف
- آواز دهنده، خواننده