به جان او که گرم دسترس به جان بودی
حافظ
https://www.sherfarsi.ir/hafez/به-جان-او-که-گرم-دسترس-به-جان-بودی

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (4000 تومان)
لطفا برای دریافت معنی (بازگردانی) این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (4000 تومان)

  1. به جان او که گرم دسترس به جان بودی

    کمینه پیشکش بندگانش آن بودی

  2. بگفتمی که بها چیست خاک پایش را

    اگر حیات گران مایه جاودان بودی

  3. به بندگی قدش سرو معترف گشتی

    گرش چو سوسن آزاده ده زبان بودی

  4. به خواب نیز نمی بینمش چه جای وصال

    چو این نبود و ندیدیم باری آن بودی

  5. اگر دلم نشدی پایبند طره او

    کی اش قرار در این تیره خاکدان بودی

  6. به رخ چو مهر فلک بی نظیر آفاق است

    به دل دریغ که یک ذره مهربان بودی

  7. درآمدی ز درم کاشکی چو لمعه نور

    که بر دو دیده ما حکم او روان بودی

  8. ز پرده ناله حافظ برون کی افتادی

    اگر نه همدم مرغان صبح خوان بودی

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (4000 تومان)
لطفا برای دریافت معنی (بازگردانی) این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (4000 تومان)

دانلود متن شعر زیبای حافظ

از میان تصاویر زیر، عکس نوشته‌ی این شعر را انتخاب نمایید:

  • پس زمینه کاهی متن نوشته:  کمینه پیشکش بندگانش آن بودی
اگر حیات گران مایه جاودان بودی
گرش چو سوسن آزاده ده زبان بودی
چو این نبود و ندیدیم باری آن بودی
کی اش قرار در این تیره خاکدان بودی
به دل دریغ که یک ذره مهربان بودی
که بر دو دیده ما حکم او روان بودی
اگر نه همدم مرغان صبح خوان بودی به جان او که گرم دسترس به جان بودی
بگفتمی که بها چیست خاک پایش را
به بندگی قدش سرو معترف گشتی
به خواب نیز نمی بینمش چه جای وصال
اگر دلم نشدی پایبند طره او
به رخ چو مهر فلک بی نظیر آفاق است
درآمدی ز درم کاشکی چو لمعه
  • پس زمینه قرمز متن نوشته:  کمینه پیشکش بندگانش آن بودی
اگر حیات گران مایه جاودان بودی
گرش چو سوسن آزاده ده زبان بودی
چو این نبود و ندیدیم باری آن بودی
کی اش قرار در این تیره خاکدان بودی
به دل دریغ که یک ذره مهربان بودی
که بر دو دیده ما حکم او روان بودی
اگر نه همدم مرغان صبح خوان بودی به جان او که گرم دسترس به جان بودی
بگفتمی که بها چیست خاک پایش را
به بندگی قدش سرو معترف گشتی
به خواب نیز نمی بینمش چه جای وصال
اگر دلم نشدی پایبند طره او
به رخ چو مهر فلک بی نظیر آفاق است
درآمدی ز درم کاشکی چو لمعه
  • پس زمینه شب متن نوشته:  کمینه پیشکش بندگانش آن بودی
اگر حیات گران مایه جاودان بودی
گرش چو سوسن آزاده ده زبان بودی
چو این نبود و ندیدیم باری آن بودی
کی اش قرار در این تیره خاکدان بودی
به دل دریغ که یک ذره مهربان بودی
که بر دو دیده ما حکم او روان بودی
اگر نه همدم مرغان صبح خوان بودی به جان او که گرم دسترس به جان بودی
بگفتمی که بها چیست خاک پایش را
به بندگی قدش سرو معترف گشتی
به خواب نیز نمی بینمش چه جای وصال
اگر دلم نشدی پایبند طره او
به رخ چو مهر فلک بی نظیر آفاق است
درآمدی ز درم کاشکی چو لمعه نو
  • پس زمینه سفید متن نوشته:  کمینه پیشکش بندگانش آن بودی
اگر حیات گران مایه جاودان بودی
گرش چو سوسن آزاده ده زبان بودی
چو این نبود و ندیدیم باری آن بودی
کی اش قرار در این تیره خاکدان بودی
به دل دریغ که یک ذره مهربان بودی
که بر دو دیده ما حکم او روان بودی
اگر نه همدم مرغان صبح خوان بودی به جان او که گرم دسترس به جان بودی
بگفتمی که بها چیست خاک پایش را
به بندگی قدش سرو معترف گشتی
به خواب نیز نمی بینمش چه جای وصال
اگر دلم نشدی پایبند طره او
به رخ چو مهر فلک بی نظیر آفاق است
درآمدی ز درم کاشکی چو لمعه
  • پس زمینه غروب خورشید متن نوشته:  به جان او که گرم دسترس به جان بودی
بگفتمی که بها چیست خاک پایش را
به بندگی قدش سرو معترف گشتی
به خواب نیز نمی بینمش چه جای وصال
اگر دلم نشدی پایبند طره او
به رخ چو مهر فلک بی نظیر آفاق است
درآمدی ز درم کاشکی چو لمعه نور
ز پرده ناله حافظ برون کی افتادی کمینه پیشکش بندگانش آن بودی
اگر حیات گران مایه جاودان بودی
گرش چو سوسن آزاده ده زبان بودی
چو این نبود و ندیدیم باری آن بودی
کی اش قرار در این تیره خاکدان بودی
به دل دریغ که یک ذره مهربان بودی
که بر دو دیده ما حکم او
  • پس زمینه بنفش متن نوشته:  به جان او که گرم دسترس به جان بودی
بگفتمی که بها چیست خاک پایش را
به بندگی قدش سرو معترف گشتی
به خواب نیز نمی بینمش چه جای وصال
اگر دلم نشدی پایبند طره او
به رخ چو مهر فلک بی نظیر آفاق است
درآمدی ز درم کاشکی چو لمعه نور
ز پرده ناله حافظ برون کی افتادی کمینه پیشکش بندگانش آن بودی
اگر حیات گران مایه جاودان بودی
گرش چو سوسن آزاده ده زبان بودی
چو این نبود و ندیدیم باری آن بودی
کی اش قرار در این تیره خاکدان بودی
به دل دریغ که یک ذره مهربان بودی
که بر دو دیده ما حکم او روان ب
  • پس زمینه سیاه متن نوشته:  به جان او که گرم دسترس به جان بودی
بگفتمی که بها چیست خاک پایش را
به بندگی قدش سرو معترف گشتی
به خواب نیز نمی بینمش چه جای وصال
اگر دلم نشدی پایبند طره او
به رخ چو مهر فلک بی نظیر آفاق است
درآمدی ز درم کاشکی چو لمعه نور
ز پرده ناله حافظ برون کی افتادی کمینه پیشکش بندگانش آن بودی
اگر حیات گران مایه جاودان بودی
گرش چو سوسن آزاده ده زبان بودی
چو این نبود و ندیدیم باری آن بودی
کی اش قرار در این تیره خاکدان بودی
به دل دریغ که یک ذره مهربان بودی
که بر دو دیده ما حکم او روان ب
  • پس زمینه طبیعت متن نوشته:  به جان او که گرم دسترس به جان بودی
بگفتمی که بها چیست خاک پایش را
به بندگی قدش سرو معترف گشتی
به خواب نیز نمی بینمش چه جای وصال
اگر دلم نشدی پایبند طره او
به رخ چو مهر فلک بی نظیر آفاق است
درآمدی ز درم کاشکی چو لمعه نور
ز پرده ناله حافظ برون کی افتادی کمینه پیشکش بندگانش آن بودی
اگر حیات گران مایه جاودان بودی
گرش چو سوسن آزاده ده زبان بودی
چو این نبود و ندیدیم باری آن بودی
کی اش قرار در این تیره خاکدان بودی
به دل دریغ که یک ذره مهربان بودی
که بر دو دیده ما حکم او روان