خط عذار یار که بگرفت ماه از او
حافظ
https://www.sherfarsi.ir/hafez/خط-عذار-یار-که-بگرفت-ماه-از-او

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (4500 تومان)
لطفا برای دریافت معنی (بازگردانی) این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (4500 تومان)

  1. خط عذار یار که بگرفت ماه از او

    خوش حلقه ایست لیک به در نیست راه از او

  2. ابروی دوست گوشه محراب دولت است

    آن جا بمال چهره و حاجت بخواه از او

  3. ای جرعه نوش مجلس جم سینه پاک دار

    کآیینه ایست جام جهان بین که آه از او

  4. کردار اهل صومعه ام کرد می پرست

    این دود بین که نامه من شد سیاه از او

  5. سلطان غم هر آن چه تواند بگو بکن

    من برده ام به باده فروشان پناه از او

  6. ساقی چراغ می به ره آفتاب دار

    گو برفروز مشعله صبحگاه از او

  7. آبی به روزنامه اعمال ما فشان

    باشد توان سترد حروف گناه از او

  8. حافظ که ساز مطرب عشاق ساز کرد

    خالی مباد عرصه این بزمگاه از او

  9. آیا در این خیال که دارد گدای شهر

    روزی بود که یاد کند پادشاه از او

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (4500 تومان)
لطفا برای دریافت معنی (بازگردانی) این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (4500 تومان)

دانلود متن شعر زیبای حافظ

از میان تصاویر زیر، عکس نوشته‌ی این شعر را انتخاب نمایید:

  • پس زمینه کاهی متن نوشته:  خوش حلقه ایست لیک به در نیست راه از او
آن جا بمال چهره و حاجت بخواه از او
کآیینه ایست جام جهان بین که آه از او
این دود بین که نامه من شد سیاه از او
من برده ام به باده فروشان پناه از او
گو برفروز مشعله صبحگاه از او
باشد توان سترد حروف گناه از او
خالی مباد عرصه این بزمگاه از او
روزی بود که یاد کند پادشاه از او خط عذار یار که بگرفت ماه از او
ابروی دوست گوشه محراب دولت است
ای جرعه نوش مجلس جم سینه پاک دار
کردار اهل صومعه ام کرد می پرست
سلطان غم هر آن چه تواند بگو بکن
ساقی چ
  • پس زمینه قرمز متن نوشته:  خوش حلقه ایست لیک به در نیست راه از او
آن جا بمال چهره و حاجت بخواه از او
کآیینه ایست جام جهان بین که آه از او
این دود بین که نامه من شد سیاه از او
من برده ام به باده فروشان پناه از او
گو برفروز مشعله صبحگاه از او
باشد توان سترد حروف گناه از او
خالی مباد عرصه این بزمگاه از او
روزی بود که یاد کند پادشاه از او خط عذار یار که بگرفت ماه از او
ابروی دوست گوشه محراب دولت است
ای جرعه نوش مجلس جم سینه پاک دار
کردار اهل صومعه ام کرد می پرست
سلطان غم هر آن چه تواند بگو بکن
ساقی چ
  • پس زمینه شب متن نوشته:  خوش حلقه ایست لیک به در نیست راه از او
آن جا بمال چهره و حاجت بخواه از او
کآیینه ایست جام جهان بین که آه از او
این دود بین که نامه من شد سیاه از او
من برده ام به باده فروشان پناه از او
گو برفروز مشعله صبحگاه از او
باشد توان سترد حروف گناه از او
خالی مباد عرصه این بزمگاه از او
روزی بود که یاد کند پادشاه از او خط عذار یار که بگرفت ماه از او
ابروی دوست گوشه محراب دولت است
ای جرعه نوش مجلس جم سینه پاک دار
کردار اهل صومعه ام کرد می پرست
سلطان غم هر آن چه تواند بگو بکن
ساقی چرا
  • پس زمینه سفید متن نوشته:  خوش حلقه ایست لیک به در نیست راه از او
آن جا بمال چهره و حاجت بخواه از او
کآیینه ایست جام جهان بین که آه از او
این دود بین که نامه من شد سیاه از او
من برده ام به باده فروشان پناه از او
گو برفروز مشعله صبحگاه از او
باشد توان سترد حروف گناه از او
خالی مباد عرصه این بزمگاه از او
روزی بود که یاد کند پادشاه از او خط عذار یار که بگرفت ماه از او
ابروی دوست گوشه محراب دولت است
ای جرعه نوش مجلس جم سینه پاک دار
کردار اهل صومعه ام کرد می پرست
سلطان غم هر آن چه تواند بگو بکن
ساقی چ
  • پس زمینه غروب خورشید متن نوشته:  خط عذار یار که بگرفت ماه از او
ابروی دوست گوشه محراب دولت است
ای جرعه نوش مجلس جم سینه پاک دار
کردار اهل صومعه ام کرد می پرست
سلطان غم هر آن چه تواند بگو بکن
ساقی چراغ می به ره آفتاب دار
آبی به روزنامه اعمال ما فشان
حافظ که ساز مطرب عشاق ساز کرد
آیا در این خیال که دارد گدای شهر خوش حلقه ایست لیک به در نیست راه از او
آن جا بمال چهره و حاجت بخواه از او
کآیینه ایست جام جهان بین که آه از او
این دود بین که نامه من شد سیاه از او
من برده ام به باده فروشان پناه از او
گو
  • پس زمینه بنفش متن نوشته:  خط عذار یار که بگرفت ماه از او
ابروی دوست گوشه محراب دولت است
ای جرعه نوش مجلس جم سینه پاک دار
کردار اهل صومعه ام کرد می پرست
سلطان غم هر آن چه تواند بگو بکن
ساقی چراغ می به ره آفتاب دار
آبی به روزنامه اعمال ما فشان
حافظ که ساز مطرب عشاق ساز کرد
آیا در این خیال که دارد گدای شهر خوش حلقه ایست لیک به در نیست راه از او
آن جا بمال چهره و حاجت بخواه از او
کآیینه ایست جام جهان بین که آه از او
این دود بین که نامه من شد سیاه از او
من برده ام به باده فروشان پناه از او
گو برفروز
  • پس زمینه سیاه متن نوشته:  خط عذار یار که بگرفت ماه از او
ابروی دوست گوشه محراب دولت است
ای جرعه نوش مجلس جم سینه پاک دار
کردار اهل صومعه ام کرد می پرست
سلطان غم هر آن چه تواند بگو بکن
ساقی چراغ می به ره آفتاب دار
آبی به روزنامه اعمال ما فشان
حافظ که ساز مطرب عشاق ساز کرد
آیا در این خیال که دارد گدای شهر خوش حلقه ایست لیک به در نیست راه از او
آن جا بمال چهره و حاجت بخواه از او
کآیینه ایست جام جهان بین که آه از او
این دود بین که نامه من شد سیاه از او
من برده ام به باده فروشان پناه از او
گو برفروز
  • پس زمینه طبیعت متن نوشته:  خط عذار یار که بگرفت ماه از او
ابروی دوست گوشه محراب دولت است
ای جرعه نوش مجلس جم سینه پاک دار
کردار اهل صومعه ام کرد می پرست
سلطان غم هر آن چه تواند بگو بکن
ساقی چراغ می به ره آفتاب دار
آبی به روزنامه اعمال ما فشان
حافظ که ساز مطرب عشاق ساز کرد
آیا در این خیال که دارد گدای شهر خوش حلقه ایست لیک به در نیست راه از او
آن جا بمال چهره و حاجت بخواه از او
کآیینه ایست جام جهان بین که آه از او
این دود بین که نامه من شد سیاه از او
من برده ام به باده فروشان پناه از او
گو برفروز