خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است
حافظ
https://www.sherfarsi.ir/hafez/خلوت-گزیده-را-به-تماشا-چه-حاجت-است

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (5000 تومان)
لطفا برای دریافت معنی (بازگردانی) این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (5000 تومان)

  1. خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است

    چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است

  2. جانا به حاجتی که تو را هست با خدا

    کآخر دمی بپرس که ما را چه حاجت است

  3. ای پادشاه حسن خدا را بسوختیم

    آخر سؤال کن که گدا را چه حاجت است

  4. ارباب حاجتیم و زبان سؤال نیست

    در حضرت کریم تمنا چه حاجت است

  5. محتاج قصه نیست گرت قصد خون ماست

    چون رخت از آن توست به یغما چه حاجت است

  6. جام جهان نماست ضمیر منیر دوست

    اظهار احتیاج خود آن جا چه حاجت است

  7. آن شد که بار منت ملاح بردمی

    گوهر چو دست داد به دریا چه حاجت است

  8. ای مدعی برو که مرا با تو کار نیست

    احباب حاضرند به اعدا چه حاجت است

  9. ای عاشق گدا چو لب روح بخش یار

    می داندت وظیفه تقاضا چه حاجت است

  10. حافظ تو ختم کن که هنر خود عیان شود

    با مدعی نزاع و محاکا چه حاجت است

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (5000 تومان)
لطفا برای دریافت معنی (بازگردانی) این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (5000 تومان)
خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است

دانلود متن شعر زیبای حافظ

از میان تصاویر زیر، عکس نوشته‌ی این شعر را انتخاب نمایید:

  • پس زمینه کاهی متن نوشته:  چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است
کآخر دمی بپرس که ما را چه حاجت است
آخر سؤال کن که گدا را چه حاجت است
در حضرت کریم تمنا چه حاجت است
چون رخت از آن توست به یغما چه حاجت است
اظهار احتیاج خود آن جا چه حاجت است
گوهر چو دست داد به دریا چه حاجت است
احباب حاضرند به اعدا چه حاجت است
می داندت وظیفه تقاضا چه حاجت است
با مدعی نزاع و محاکا چه حاجت است خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است
جانا به حاجتی که تو را هست با خدا
ای پادشاه حسن خدا را بسوختیم
ارباب حاجتیم و زبان سؤال نیست
م
  • پس زمینه قرمز متن نوشته:  چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است
کآخر دمی بپرس که ما را چه حاجت است
آخر سؤال کن که گدا را چه حاجت است
در حضرت کریم تمنا چه حاجت است
چون رخت از آن توست به یغما چه حاجت است
اظهار احتیاج خود آن جا چه حاجت است
گوهر چو دست داد به دریا چه حاجت است
احباب حاضرند به اعدا چه حاجت است
می داندت وظیفه تقاضا چه حاجت است
با مدعی نزاع و محاکا چه حاجت است خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است
جانا به حاجتی که تو را هست با خدا
ای پادشاه حسن خدا را بسوختیم
ارباب حاجتیم و زبان سؤال نیست
م
  • پس زمینه شب متن نوشته:  چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است
کآخر دمی بپرس که ما را چه حاجت است
آخر سؤال کن که گدا را چه حاجت است
در حضرت کریم تمنا چه حاجت است
چون رخت از آن توست به یغما چه حاجت است
اظهار احتیاج خود آن جا چه حاجت است
گوهر چو دست داد به دریا چه حاجت است
احباب حاضرند به اعدا چه حاجت است
می داندت وظیفه تقاضا چه حاجت است
با مدعی نزاع و محاکا چه حاجت است خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است
جانا به حاجتی که تو را هست با خدا
ای پادشاه حسن خدا را بسوختیم
ارباب حاجتیم و زبان سؤال نیست
محت
  • پس زمینه سفید متن نوشته:  چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است
کآخر دمی بپرس که ما را چه حاجت است
آخر سؤال کن که گدا را چه حاجت است
در حضرت کریم تمنا چه حاجت است
چون رخت از آن توست به یغما چه حاجت است
اظهار احتیاج خود آن جا چه حاجت است
گوهر چو دست داد به دریا چه حاجت است
احباب حاضرند به اعدا چه حاجت است
می داندت وظیفه تقاضا چه حاجت است
با مدعی نزاع و محاکا چه حاجت است خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است
جانا به حاجتی که تو را هست با خدا
ای پادشاه حسن خدا را بسوختیم
ارباب حاجتیم و زبان سؤال نیست
م
  • پس زمینه غروب خورشید متن نوشته:  خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است
جانا به حاجتی که تو را هست با خدا
ای پادشاه حسن خدا را بسوختیم
ارباب حاجتیم و زبان سؤال نیست
محتاج قصه نیست گرت قصد خون ماست
جام جهان نماست ضمیر منیر دوست
آن شد که بار منت ملاح بردمی
ای مدعی برو که مرا با تو کار نیست
ای عاشق گدا چو لب روح بخش یار
حافظ تو ختم کن که هنر خود عیان شود چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است
کآخر دمی بپرس که ما را چه حاجت است
آخر سؤال کن که گدا را چه حاجت است
در حضرت کریم تمنا چه حاجت است
چون رخت از آن
  • پس زمینه بنفش متن نوشته:  خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است
جانا به حاجتی که تو را هست با خدا
ای پادشاه حسن خدا را بسوختیم
ارباب حاجتیم و زبان سؤال نیست
محتاج قصه نیست گرت قصد خون ماست
جام جهان نماست ضمیر منیر دوست
آن شد که بار منت ملاح بردمی
ای مدعی برو که مرا با تو کار نیست
ای عاشق گدا چو لب روح بخش یار
حافظ تو ختم کن که هنر خود عیان شود چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است
کآخر دمی بپرس که ما را چه حاجت است
آخر سؤال کن که گدا را چه حاجت است
در حضرت کریم تمنا چه حاجت است
چون رخت از آن توست به
  • پس زمینه سیاه متن نوشته:  خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است
جانا به حاجتی که تو را هست با خدا
ای پادشاه حسن خدا را بسوختیم
ارباب حاجتیم و زبان سؤال نیست
محتاج قصه نیست گرت قصد خون ماست
جام جهان نماست ضمیر منیر دوست
آن شد که بار منت ملاح بردمی
ای مدعی برو که مرا با تو کار نیست
ای عاشق گدا چو لب روح بخش یار
حافظ تو ختم کن که هنر خود عیان شود چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است
کآخر دمی بپرس که ما را چه حاجت است
آخر سؤال کن که گدا را چه حاجت است
در حضرت کریم تمنا چه حاجت است
چون رخت از آن توست به
  • پس زمینه طبیعت متن نوشته:  خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است
جانا به حاجتی که تو را هست با خدا
ای پادشاه حسن خدا را بسوختیم
ارباب حاجتیم و زبان سؤال نیست
محتاج قصه نیست گرت قصد خون ماست
جام جهان نماست ضمیر منیر دوست
آن شد که بار منت ملاح بردمی
ای مدعی برو که مرا با تو کار نیست
ای عاشق گدا چو لب روح بخش یار
حافظ تو ختم کن که هنر خود عیان شود چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است
کآخر دمی بپرس که ما را چه حاجت است
آخر سؤال کن که گدا را چه حاجت است
در حضرت کریم تمنا چه حاجت است
چون رخت از آن توست ب