خیال روی تو چون بگذرد به گلشن چشم
حافظ
https://www.sherfarsi.ir/hafez/خیال-روی-تو-چون-بگذرد-به-گلشن-چشم

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (3500 تومان)
لطفا برای دریافت معنی (بازگردانی) این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (3500 تومان)

  1. خیال روی تو چون بگذرد به گلشن چشم

    دل از پی نظر آید به سوی روزن چشم

  2. سزای تکیه گهت منظری نمی بینم

    منم ز عالم و این گوشه معین چشم

  3. بیا که لعل و گهر در نثار مقدم تو

    ز گنج خانه دل می کشم به روزن چشم

  4. سحر سرشک روانم سر خرابی داشت

    گرم نه خون جگر می گرفت دامن چشم

  5. نخست روز که دیدم رخ تو دل می گفت

    اگر رسد خللی خون من به گردن چشم

  6. به بوی مژده وصل تو تا سحر شب دوش

    به راه باد نهادم چراغ روشن چشم

  7. به مردمی که دل دردمند حافظ را

    مزن به ناوک دلدوز مردم افکن چشم

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (3500 تومان)
لطفا برای دریافت معنی (بازگردانی) این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (3500 تومان)

دانلود متن شعر زیبای حافظ

از میان تصاویر زیر، عکس نوشته‌ی این شعر را انتخاب نمایید:

  • پس زمینه کاهی متن نوشته:  دل از پی نظر آید به سوی روزن چشم
منم ز عالم و این گوشه معین چشم
ز گنج خانه دل می کشم به روزن چشم
گرم نه خون جگر می گرفت دامن چشم
اگر رسد خللی خون من به گردن چشم
به راه باد نهادم چراغ روشن چشم
مزن به ناوک دلدوز مردم افکن چشم خیال روی تو چون بگذرد به گلشن چشم
سزای تکیه گهت منظری نمی بینم
بیا که لعل و گهر در نثار مقدم تو
سحر سرشک روانم سر خرابی داشت
نخست روز که دیدم رخ تو دل می گفت
به بوی مژده وصل تو تا سحر شب دوش
به مردمی که دل دردمند حافظ را
  • پس زمینه قرمز متن نوشته:  دل از پی نظر آید به سوی روزن چشم
منم ز عالم و این گوشه معین چشم
ز گنج خانه دل می کشم به روزن چشم
گرم نه خون جگر می گرفت دامن چشم
اگر رسد خللی خون من به گردن چشم
به راه باد نهادم چراغ روشن چشم
مزن به ناوک دلدوز مردم افکن چشم خیال روی تو چون بگذرد به گلشن چشم
سزای تکیه گهت منظری نمی بینم
بیا که لعل و گهر در نثار مقدم تو
سحر سرشک روانم سر خرابی داشت
نخست روز که دیدم رخ تو دل می گفت
به بوی مژده وصل تو تا سحر شب دوش
به مردمی که دل دردمند حافظ را
  • پس زمینه شب متن نوشته:  دل از پی نظر آید به سوی روزن چشم
منم ز عالم و این گوشه معین چشم
ز گنج خانه دل می کشم به روزن چشم
گرم نه خون جگر می گرفت دامن چشم
اگر رسد خللی خون من به گردن چشم
به راه باد نهادم چراغ روشن چشم
مزن به ناوک دلدوز مردم افکن چشم خیال روی تو چون بگذرد به گلشن چشم
سزای تکیه گهت منظری نمی بینم
بیا که لعل و گهر در نثار مقدم تو
سحر سرشک روانم سر خرابی داشت
نخست روز که دیدم رخ تو دل می گفت
به بوی مژده وصل تو تا سحر شب دوش
به مردمی که دل دردمند حافظ را
  • پس زمینه سفید متن نوشته:  دل از پی نظر آید به سوی روزن چشم
منم ز عالم و این گوشه معین چشم
ز گنج خانه دل می کشم به روزن چشم
گرم نه خون جگر می گرفت دامن چشم
اگر رسد خللی خون من به گردن چشم
به راه باد نهادم چراغ روشن چشم
مزن به ناوک دلدوز مردم افکن چشم خیال روی تو چون بگذرد به گلشن چشم
سزای تکیه گهت منظری نمی بینم
بیا که لعل و گهر در نثار مقدم تو
سحر سرشک روانم سر خرابی داشت
نخست روز که دیدم رخ تو دل می گفت
به بوی مژده وصل تو تا سحر شب دوش
به مردمی که دل دردمند حافظ را
  • پس زمینه غروب خورشید متن نوشته:  خیال روی تو چون بگذرد به گلشن چشم
سزای تکیه گهت منظری نمی بینم
بیا که لعل و گهر در نثار مقدم تو
سحر سرشک روانم سر خرابی داشت
نخست روز که دیدم رخ تو دل می گفت
به بوی مژده وصل تو تا سحر شب دوش
به مردمی که دل دردمند حافظ را دل از پی نظر آید به سوی روزن چشم
منم ز عالم و این گوشه معین چشم
ز گنج خانه دل می کشم به روزن چشم
گرم نه خون جگر می گرفت دامن چشم
اگر رسد خللی خون من به گردن چشم
به راه باد نهادم چراغ روشن چشم
مزن به ناوک دلدوز مردم افکن چشم
  • پس زمینه بنفش متن نوشته:  خیال روی تو چون بگذرد به گلشن چشم
سزای تکیه گهت منظری نمی بینم
بیا که لعل و گهر در نثار مقدم تو
سحر سرشک روانم سر خرابی داشت
نخست روز که دیدم رخ تو دل می گفت
به بوی مژده وصل تو تا سحر شب دوش
به مردمی که دل دردمند حافظ را دل از پی نظر آید به سوی روزن چشم
منم ز عالم و این گوشه معین چشم
ز گنج خانه دل می کشم به روزن چشم
گرم نه خون جگر می گرفت دامن چشم
اگر رسد خللی خون من به گردن چشم
به راه باد نهادم چراغ روشن چشم
مزن به ناوک دلدوز مردم افکن چشم
  • پس زمینه سیاه متن نوشته:  خیال روی تو چون بگذرد به گلشن چشم
سزای تکیه گهت منظری نمی بینم
بیا که لعل و گهر در نثار مقدم تو
سحر سرشک روانم سر خرابی داشت
نخست روز که دیدم رخ تو دل می گفت
به بوی مژده وصل تو تا سحر شب دوش
به مردمی که دل دردمند حافظ را دل از پی نظر آید به سوی روزن چشم
منم ز عالم و این گوشه معین چشم
ز گنج خانه دل می کشم به روزن چشم
گرم نه خون جگر می گرفت دامن چشم
اگر رسد خللی خون من به گردن چشم
به راه باد نهادم چراغ روشن چشم
مزن به ناوک دلدوز مردم افکن چشم
  • پس زمینه طبیعت متن نوشته:  خیال روی تو چون بگذرد به گلشن چشم
سزای تکیه گهت منظری نمی بینم
بیا که لعل و گهر در نثار مقدم تو
سحر سرشک روانم سر خرابی داشت
نخست روز که دیدم رخ تو دل می گفت
به بوی مژده وصل تو تا سحر شب دوش
به مردمی که دل دردمند حافظ را دل از پی نظر آید به سوی روزن چشم
منم ز عالم و این گوشه معین چشم
ز گنج خانه دل می کشم به روزن چشم
گرم نه خون جگر می گرفت دامن چشم
اگر رسد خللی خون من به گردن چشم
به راه باد نهادم چراغ روشن چشم
مزن به ناوک دلدوز مردم افکن چشم