دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
حافظ
https://www.sherfarsi.ir/hafez/دارم-از-زلف-سیاهش-گله-چندان-که-مپرس

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (4000 تومان)
لطفا برای دریافت معنی (بازگردانی) این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (4000 تومان)

  1. دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس

    که چنان ز او شده ام بی سر و سامان که مپرس

  2. کس به امید وفا ترک دل و دین مکناد

    که چنانم من از این کرده پشیمان که مپرس

  3. به یکی جرعه که آزار کسش در پی نیست

    زحمتی می کشم از مردم نادان که مپرس

  4. زاهد از ما به سلامت بگذر کاین می لعل

    دل و دین می برد از دست بدان سان که مپرس

  5. گفت وگوهاست در این راه که جان بگدازد

    هر کسی عربده ای این که مبین آن که مپرس

  6. پارسایی و سلامت هوسم بود ولی

    شیوه ای می کند آن نرگس فتان که مپرس

  7. گفتم از گوی فلک صورت حالی پرسم

    گفت آن می کشم اندر خم چوگان که مپرس

  8. گفتمش زلف به خون که شکستی گفتا

    حافظ این قصه دراز است به قرآن که مپرس

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (4000 تومان)
لطفا برای دریافت معنی (بازگردانی) این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (4000 تومان)

دانلود متن شعر زیبای حافظ

از میان تصاویر زیر، عکس نوشته‌ی این شعر را انتخاب نمایید:

  • پس زمینه کاهی متن نوشته:  که چنان ز او شده ام بی سر و سامان که مپرس
که چنانم من از این کرده پشیمان که مپرس
زحمتی می کشم از مردم نادان که مپرس
دل و دین می برد از دست بدان سان که مپرس
هر کسی عربده ای این که مبین آن که مپرس
شیوه ای می کند آن نرگس فتان که مپرس
گفت آن می کشم اندر خم چوگان که مپرس
حافظ این قصه دراز است به قرآن که مپرس دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
کس به امید وفا ترک دل و دین مکناد
به یکی جرعه که آزار کسش در پی نیست
زاهد از ما به سلامت بگذر کاین می لعل
گفت وگوهاست در این راه که ج
  • پس زمینه قرمز متن نوشته:  که چنان ز او شده ام بی سر و سامان که مپرس
که چنانم من از این کرده پشیمان که مپرس
زحمتی می کشم از مردم نادان که مپرس
دل و دین می برد از دست بدان سان که مپرس
هر کسی عربده ای این که مبین آن که مپرس
شیوه ای می کند آن نرگس فتان که مپرس
گفت آن می کشم اندر خم چوگان که مپرس
حافظ این قصه دراز است به قرآن که مپرس دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
کس به امید وفا ترک دل و دین مکناد
به یکی جرعه که آزار کسش در پی نیست
زاهد از ما به سلامت بگذر کاین می لعل
گفت وگوهاست در این راه که ج
  • پس زمینه شب متن نوشته:  که چنان ز او شده ام بی سر و سامان که مپرس
که چنانم من از این کرده پشیمان که مپرس
زحمتی می کشم از مردم نادان که مپرس
دل و دین می برد از دست بدان سان که مپرس
هر کسی عربده ای این که مبین آن که مپرس
شیوه ای می کند آن نرگس فتان که مپرس
گفت آن می کشم اندر خم چوگان که مپرس
حافظ این قصه دراز است به قرآن که مپرس دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
کس به امید وفا ترک دل و دین مکناد
به یکی جرعه که آزار کسش در پی نیست
زاهد از ما به سلامت بگذر کاین می لعل
گفت وگوهاست در این راه که جان
  • پس زمینه سفید متن نوشته:  که چنان ز او شده ام بی سر و سامان که مپرس
که چنانم من از این کرده پشیمان که مپرس
زحمتی می کشم از مردم نادان که مپرس
دل و دین می برد از دست بدان سان که مپرس
هر کسی عربده ای این که مبین آن که مپرس
شیوه ای می کند آن نرگس فتان که مپرس
گفت آن می کشم اندر خم چوگان که مپرس
حافظ این قصه دراز است به قرآن که مپرس دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
کس به امید وفا ترک دل و دین مکناد
به یکی جرعه که آزار کسش در پی نیست
زاهد از ما به سلامت بگذر کاین می لعل
گفت وگوهاست در این راه که ج
  • پس زمینه غروب خورشید متن نوشته:  دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
کس به امید وفا ترک دل و دین مکناد
به یکی جرعه که آزار کسش در پی نیست
زاهد از ما به سلامت بگذر کاین می لعل
گفت وگوهاست در این راه که جان بگدازد
پارسایی و سلامت هوسم بود ولی
گفتم از گوی فلک صورت حالی پرسم
گفتمش زلف به خون که شکستی گفتا که چنان ز او شده ام بی سر و سامان که مپرس
که چنانم من از این کرده پشیمان که مپرس
زحمتی می کشم از مردم نادان که مپرس
دل و دین می برد از دست بدان سان که مپرس
هر کسی عربده ای این که مبین آن که مپرس
شی
  • پس زمینه بنفش متن نوشته:  دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
کس به امید وفا ترک دل و دین مکناد
به یکی جرعه که آزار کسش در پی نیست
زاهد از ما به سلامت بگذر کاین می لعل
گفت وگوهاست در این راه که جان بگدازد
پارسایی و سلامت هوسم بود ولی
گفتم از گوی فلک صورت حالی پرسم
گفتمش زلف به خون که شکستی گفتا که چنان ز او شده ام بی سر و سامان که مپرس
که چنانم من از این کرده پشیمان که مپرس
زحمتی می کشم از مردم نادان که مپرس
دل و دین می برد از دست بدان سان که مپرس
هر کسی عربده ای این که مبین آن که مپرس
شیوه ای م
  • پس زمینه سیاه متن نوشته:  دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
کس به امید وفا ترک دل و دین مکناد
به یکی جرعه که آزار کسش در پی نیست
زاهد از ما به سلامت بگذر کاین می لعل
گفت وگوهاست در این راه که جان بگدازد
پارسایی و سلامت هوسم بود ولی
گفتم از گوی فلک صورت حالی پرسم
گفتمش زلف به خون که شکستی گفتا که چنان ز او شده ام بی سر و سامان که مپرس
که چنانم من از این کرده پشیمان که مپرس
زحمتی می کشم از مردم نادان که مپرس
دل و دین می برد از دست بدان سان که مپرس
هر کسی عربده ای این که مبین آن که مپرس
شیوه ای م
  • پس زمینه طبیعت متن نوشته:  دارم از زلف سیاهش گله چندان که مپرس
کس به امید وفا ترک دل و دین مکناد
به یکی جرعه که آزار کسش در پی نیست
زاهد از ما به سلامت بگذر کاین می لعل
گفت وگوهاست در این راه که جان بگدازد
پارسایی و سلامت هوسم بود ولی
گفتم از گوی فلک صورت حالی پرسم
گفتمش زلف به خون که شکستی گفتا که چنان ز او شده ام بی سر و سامان که مپرس
که چنانم من از این کرده پشیمان که مپرس
زحمتی می کشم از مردم نادان که مپرس
دل و دین می برد از دست بدان سان که مپرس
هر کسی عربده ای این که مبین آن که مپرس
شیوه ای