درآ که در دل خسته توان درآید باز
حافظ
https://www.sherfarsi.ir/hafez/درآ-که-در-دل-خسته-توان-درآید-باز

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (3000 تومان)
لطفا برای دریافت معنی (بازگردانی) این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (3000 تومان)

  1. درآ که در دل خسته توان درآید باز

    بیا که در تن مرده روان درآید باز

  2. بیا که فرقت تو چشم من چنان در بست

    که فتح باب وصالت مگر گشاید باز

  3. غمی که چون سپه زنگ ملک دل بگرفت

    ز خیل شادی روم رخت زداید باز

  4. به پیش آینه دل هر آن چه می دارم

    بجز خیال جمالت نمی نماید باز

  5. بدان مثل که شب آبستن است روز از تو

    ستاره می شمرم تا که شب چه زاید باز

  6. بیا که بلبل مطبوع خاطر حافظ

    به بوی گلبن وصل تو می سراید باز

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (3000 تومان)
لطفا برای دریافت معنی (بازگردانی) این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (3000 تومان)

دانلود متن شعر زیبای حافظ

از میان تصاویر زیر، عکس نوشته‌ی این شعر را انتخاب نمایید:

  • پس زمینه کاهی متن نوشته:  بیا که در تن مرده روان درآید باز
که فتح باب وصالت مگر گشاید باز
ز خیل شادی روم رخت زداید باز
بجز خیال جمالت نمی نماید باز
ستاره می شمرم تا که شب چه زاید باز
به بوی گلبن وصل تو می سراید باز درآ که در دل خسته توان درآید باز
بیا که فرقت تو چشم من چنان در بست
غمی که چون سپه زنگ ملک دل بگرفت
به پیش آینه دل هر آن چه می دارم
بدان مثل که شب آبستن است روز از تو
بیا که بلبل مطبوع خاطر حافظ
  • پس زمینه قرمز متن نوشته:  بیا که در تن مرده روان درآید باز
که فتح باب وصالت مگر گشاید باز
ز خیل شادی روم رخت زداید باز
بجز خیال جمالت نمی نماید باز
ستاره می شمرم تا که شب چه زاید باز
به بوی گلبن وصل تو می سراید باز درآ که در دل خسته توان درآید باز
بیا که فرقت تو چشم من چنان در بست
غمی که چون سپه زنگ ملک دل بگرفت
به پیش آینه دل هر آن چه می دارم
بدان مثل که شب آبستن است روز از تو
بیا که بلبل مطبوع خاطر حافظ
  • پس زمینه شب متن نوشته:  بیا که در تن مرده روان درآید باز
که فتح باب وصالت مگر گشاید باز
ز خیل شادی روم رخت زداید باز
بجز خیال جمالت نمی نماید باز
ستاره می شمرم تا که شب چه زاید باز
به بوی گلبن وصل تو می سراید باز درآ که در دل خسته توان درآید باز
بیا که فرقت تو چشم من چنان در بست
غمی که چون سپه زنگ ملک دل بگرفت
به پیش آینه دل هر آن چه می دارم
بدان مثل که شب آبستن است روز از تو
بیا که بلبل مطبوع خاطر حافظ
  • پس زمینه سفید متن نوشته:  بیا که در تن مرده روان درآید باز
که فتح باب وصالت مگر گشاید باز
ز خیل شادی روم رخت زداید باز
بجز خیال جمالت نمی نماید باز
ستاره می شمرم تا که شب چه زاید باز
به بوی گلبن وصل تو می سراید باز درآ که در دل خسته توان درآید باز
بیا که فرقت تو چشم من چنان در بست
غمی که چون سپه زنگ ملک دل بگرفت
به پیش آینه دل هر آن چه می دارم
بدان مثل که شب آبستن است روز از تو
بیا که بلبل مطبوع خاطر حافظ
  • پس زمینه غروب خورشید متن نوشته:  درآ که در دل خسته توان درآید باز
بیا که فرقت تو چشم من چنان در بست
غمی که چون سپه زنگ ملک دل بگرفت
به پیش آینه دل هر آن چه می دارم
بدان مثل که شب آبستن است روز از تو
بیا که بلبل مطبوع خاطر حافظ بیا که در تن مرده روان درآید باز
که فتح باب وصالت مگر گشاید باز
ز خیل شادی روم رخت زداید باز
بجز خیال جمالت نمی نماید باز
ستاره می شمرم تا که شب چه زاید باز
به بوی گلبن وصل تو می سراید باز
  • پس زمینه بنفش متن نوشته:  درآ که در دل خسته توان درآید باز
بیا که فرقت تو چشم من چنان در بست
غمی که چون سپه زنگ ملک دل بگرفت
به پیش آینه دل هر آن چه می دارم
بدان مثل که شب آبستن است روز از تو
بیا که بلبل مطبوع خاطر حافظ بیا که در تن مرده روان درآید باز
که فتح باب وصالت مگر گشاید باز
ز خیل شادی روم رخت زداید باز
بجز خیال جمالت نمی نماید باز
ستاره می شمرم تا که شب چه زاید باز
به بوی گلبن وصل تو می سراید باز
  • پس زمینه سیاه متن نوشته:  درآ که در دل خسته توان درآید باز
بیا که فرقت تو چشم من چنان در بست
غمی که چون سپه زنگ ملک دل بگرفت
به پیش آینه دل هر آن چه می دارم
بدان مثل که شب آبستن است روز از تو
بیا که بلبل مطبوع خاطر حافظ بیا که در تن مرده روان درآید باز
که فتح باب وصالت مگر گشاید باز
ز خیل شادی روم رخت زداید باز
بجز خیال جمالت نمی نماید باز
ستاره می شمرم تا که شب چه زاید باز
به بوی گلبن وصل تو می سراید باز
  • پس زمینه طبیعت متن نوشته:  درآ که در دل خسته توان درآید باز
بیا که فرقت تو چشم من چنان در بست
غمی که چون سپه زنگ ملک دل بگرفت
به پیش آینه دل هر آن چه می دارم
بدان مثل که شب آبستن است روز از تو
بیا که بلبل مطبوع خاطر حافظ بیا که در تن مرده روان درآید باز
که فتح باب وصالت مگر گشاید باز
ز خیل شادی روم رخت زداید باز
بجز خیال جمالت نمی نماید باز
ستاره می شمرم تا که شب چه زاید باز
به بوی گلبن وصل تو می سراید باز