دلم جز مهر مه رویان طریقی بر نمی گیرد
حافظ
https://www.sherfarsi.ir/hafez/دلم-جز-مهر-مه-رویان-طریقی-بر-نمی-گیرد

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (7000 تومان)
لطفا برای دریافت معنی (بازگردانی) این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (7000 تومان)

  1. دلم جز مهر مه رویان طریقی بر نمی گیرد

    ز هر در می دهم پندش ولیکن در نمی گیرد

  2. خدا را ای نصیحتگو حدیث ساغر و می گو

    که نقشی در خیال ما از این خوشتر نمی گیرد

  3. بیا ای ساقی گلرخ بیاور باده رنگین

    که فکری در درون ما از این بهتر نمی گیرد

  4. صراحی می کشم پنهان و مردم دفتر انگارند

    عجب گر آتش این زرق در دفتر نمی گیرد

  5. من این دلق مرقع را بخواهم سوختن روزی

    که پیر می فروشانش به جامی بر نمی گیرد

  6. از آن رو هست یاران را صفاها با می لعلش

    که غیر از راستی نقشی در آن جوهر نمی گیرد

  7. سر و چشمی چنین دلکش تو گویی چشم از او بردوز

    برو کاین وعظ بی معنی مرا در سر نمی گیرد

  8. نصیحتگوی رندان را که با حکم قضا جنگ است

    دلش بس تنگ می بینم مگر ساغر نمی گیرد

  9. میان گریه می خندم که چون شمع اندر این مجلس

    زبان آتشینم هست لیکن در نمی گیرد

  10. چه خوش صید دلم کردی بنازم چشم مستت را

    که کس مرغان وحشی را از این خوشتر نمی گیرد

  11. سخن در احتیاج ما و استغنای معشوق است

    چه سود افسونگری ای دل که در دلبر نمی گیرد

  12. من آن آیینه را روزی به دست آرم سکندروار

    اگر می گیرد این آتش زمانی ور نمی گیرد

  13. خدا را رحمی ای منعم که درویش سر کویت

    دری دیگر نمی داند رهی دیگر نمی گیرد

  14. بدین شعر تر شیرین ز شاهنشه عجب دارم

    که سر تا پای حافظ را چرا در زر نمی گیرد

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (7000 تومان)
لطفا برای دریافت معنی (بازگردانی) این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (7000 تومان)

دانلود متن شعر زیبای حافظ

از میان تصاویر زیر، عکس نوشته‌ی این شعر را انتخاب نمایید:

  • پس زمینه کاهی متن نوشته:  ز هر در می دهم پندش ولیکن در نمی گیرد
که نقشی در خیال ما از این خوشتر نمی گیرد
که فکری در درون ما از این بهتر نمی گیرد
عجب گر آتش این زرق در دفتر نمی گیرد
که پیر می فروشانش به جامی بر نمی گیرد
که غیر از راستی نقشی در آن جوهر نمی گیرد
برو کاین وعظ بی معنی مرا در سر نمی گیرد
دلش بس تنگ می بینم مگر ساغر نمی گیرد
زبان آتشینم هست لیکن در نمی گیرد
که کس مرغان وحشی را از این خوشتر نمی گیرد
چه سود افسونگری ای دل که در دلبر نمی گیرد
اگر می گیرد این آتش زمانی ور نمی گیرد
دری دیگر
  • پس زمینه قرمز متن نوشته:  ز هر در می دهم پندش ولیکن در نمی گیرد
که نقشی در خیال ما از این خوشتر نمی گیرد
که فکری در درون ما از این بهتر نمی گیرد
عجب گر آتش این زرق در دفتر نمی گیرد
که پیر می فروشانش به جامی بر نمی گیرد
که غیر از راستی نقشی در آن جوهر نمی گیرد
برو کاین وعظ بی معنی مرا در سر نمی گیرد
دلش بس تنگ می بینم مگر ساغر نمی گیرد
زبان آتشینم هست لیکن در نمی گیرد
که کس مرغان وحشی را از این خوشتر نمی گیرد
چه سود افسونگری ای دل که در دلبر نمی گیرد
اگر می گیرد این آتش زمانی ور نمی گیرد
دری دیگر
  • پس زمینه شب متن نوشته:  ز هر در می دهم پندش ولیکن در نمی گیرد
که نقشی در خیال ما از این خوشتر نمی گیرد
که فکری در درون ما از این بهتر نمی گیرد
عجب گر آتش این زرق در دفتر نمی گیرد
که پیر می فروشانش به جامی بر نمی گیرد
که غیر از راستی نقشی در آن جوهر نمی گیرد
برو کاین وعظ بی معنی مرا در سر نمی گیرد
دلش بس تنگ می بینم مگر ساغر نمی گیرد
زبان آتشینم هست لیکن در نمی گیرد
که کس مرغان وحشی را از این خوشتر نمی گیرد
چه سود افسونگری ای دل که در دلبر نمی گیرد
اگر می گیرد این آتش زمانی ور نمی گیرد
دری دیگر ن
  • پس زمینه سفید متن نوشته:  ز هر در می دهم پندش ولیکن در نمی گیرد
که نقشی در خیال ما از این خوشتر نمی گیرد
که فکری در درون ما از این بهتر نمی گیرد
عجب گر آتش این زرق در دفتر نمی گیرد
که پیر می فروشانش به جامی بر نمی گیرد
که غیر از راستی نقشی در آن جوهر نمی گیرد
برو کاین وعظ بی معنی مرا در سر نمی گیرد
دلش بس تنگ می بینم مگر ساغر نمی گیرد
زبان آتشینم هست لیکن در نمی گیرد
که کس مرغان وحشی را از این خوشتر نمی گیرد
چه سود افسونگری ای دل که در دلبر نمی گیرد
اگر می گیرد این آتش زمانی ور نمی گیرد
دری دیگر
  • پس زمینه غروب خورشید متن نوشته:  دلم جز مهر مه رویان طریقی بر نمی گیرد
خدا را ای نصیحتگو حدیث ساغر و می گو
بیا ای ساقی گلرخ بیاور باده رنگین
صراحی می کشم پنهان و مردم دفتر انگارند
من این دلق مرقع را بخواهم سوختن روزی
از آن رو هست یاران را صفاها با می لعلش
سر و چشمی چنین دلکش تو گویی چشم از او بردوز
نصیحتگوی رندان را که با حکم قضا جنگ است
میان گریه می خندم که چون شمع اندر این مجلس
چه خوش صید دلم کردی بنازم چشم مستت را
سخن در احتیاج ما و استغنای معشوق است
من آن آیینه را روزی به دست آرم سکندروار
خد
  • پس زمینه بنفش متن نوشته:  دلم جز مهر مه رویان طریقی بر نمی گیرد
خدا را ای نصیحتگو حدیث ساغر و می گو
بیا ای ساقی گلرخ بیاور باده رنگین
صراحی می کشم پنهان و مردم دفتر انگارند
من این دلق مرقع را بخواهم سوختن روزی
از آن رو هست یاران را صفاها با می لعلش
سر و چشمی چنین دلکش تو گویی چشم از او بردوز
نصیحتگوی رندان را که با حکم قضا جنگ است
میان گریه می خندم که چون شمع اندر این مجلس
چه خوش صید دلم کردی بنازم چشم مستت را
سخن در احتیاج ما و استغنای معشوق است
من آن آیینه را روزی به دست آرم سکندروار
خدا را رح
  • پس زمینه سیاه متن نوشته:  دلم جز مهر مه رویان طریقی بر نمی گیرد
خدا را ای نصیحتگو حدیث ساغر و می گو
بیا ای ساقی گلرخ بیاور باده رنگین
صراحی می کشم پنهان و مردم دفتر انگارند
من این دلق مرقع را بخواهم سوختن روزی
از آن رو هست یاران را صفاها با می لعلش
سر و چشمی چنین دلکش تو گویی چشم از او بردوز
نصیحتگوی رندان را که با حکم قضا جنگ است
میان گریه می خندم که چون شمع اندر این مجلس
چه خوش صید دلم کردی بنازم چشم مستت را
سخن در احتیاج ما و استغنای معشوق است
من آن آیینه را روزی به دست آرم سکندروار
خدا را رح
  • پس زمینه طبیعت متن نوشته:  دلم جز مهر مه رویان طریقی بر نمی گیرد
خدا را ای نصیحتگو حدیث ساغر و می گو
بیا ای ساقی گلرخ بیاور باده رنگین
صراحی می کشم پنهان و مردم دفتر انگارند
من این دلق مرقع را بخواهم سوختن روزی
از آن رو هست یاران را صفاها با می لعلش
سر و چشمی چنین دلکش تو گویی چشم از او بردوز
نصیحتگوی رندان را که با حکم قضا جنگ است
میان گریه می خندم که چون شمع اندر این مجلس
چه خوش صید دلم کردی بنازم چشم مستت را
سخن در احتیاج ما و استغنای معشوق است
من آن آیینه را روزی به دست آرم سکندروار
خدا را ر