دلم رمیده شد و غافلم من درویش
حافظ
https://www.sherfarsi.ir/hafez/دلم-رمیده-شد-و-غافلم-من-درویش

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (4000 تومان)
لطفا برای دریافت معنی (بازگردانی) این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (4000 تومان)

  1. دلم رمیده شد و غافلم من درویش

    که آن شکاری سرگشته را چه آمد پیش

  2. چو بید بر سر ایمان خویش می لرزم

    که دل به دست کمان ابروییست کافرکیش

  3. خیال حوصله بحر می پزد هیهات

    چه هاست در سر این قطره محال اندیش

  4. بنازم آن مژه شوخ عافیت کش را

    که موج می زندش آب نوش بر سر نیش

  5. ز آستین طبیبان هزار خون بچکد

    گرم به تجربه دستی نهند بر دل ریش

  6. به کوی میکده گریان و سرفکنده روم

    چرا که شرم همی آیدم ز حاصل خویش

  7. نه عمر خضر بماند نه ملک اسکندر

    نزاع بر سر دنیی دون مکن درویش

  8. بدان کمر نرسد دست هر گدا حافظ

    خزانه ای به کف آور ز گنج قارون بیش

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (4000 تومان)
لطفا برای دریافت معنی (بازگردانی) این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (4000 تومان)

دانلود متن شعر زیبای حافظ

از میان تصاویر زیر، عکس نوشته‌ی این شعر را انتخاب نمایید:

  • پس زمینه کاهی متن نوشته:  که آن شکاری سرگشته را چه آمد پیش
که دل به دست کمان ابروییست کافرکیش
چه هاست در سر این قطره محال اندیش
که موج می زندش آب نوش بر سر نیش
گرم به تجربه دستی نهند بر دل ریش
چرا که شرم همی آیدم ز حاصل خویش
نزاع بر سر دنیی دون مکن درویش
خزانه ای به کف آور ز گنج قارون بیش دلم رمیده شد و غافلم من درویش
چو بید بر سر ایمان خویش می لرزم
خیال حوصله بحر می پزد هیهات
بنازم آن مژه شوخ عافیت کش را
ز آستین طبیبان هزار خون بچکد
به کوی میکده گریان و سرفکنده روم
نه عمر خضر بماند نه ملک اسکند
  • پس زمینه قرمز متن نوشته:  که آن شکاری سرگشته را چه آمد پیش
که دل به دست کمان ابروییست کافرکیش
چه هاست در سر این قطره محال اندیش
که موج می زندش آب نوش بر سر نیش
گرم به تجربه دستی نهند بر دل ریش
چرا که شرم همی آیدم ز حاصل خویش
نزاع بر سر دنیی دون مکن درویش
خزانه ای به کف آور ز گنج قارون بیش دلم رمیده شد و غافلم من درویش
چو بید بر سر ایمان خویش می لرزم
خیال حوصله بحر می پزد هیهات
بنازم آن مژه شوخ عافیت کش را
ز آستین طبیبان هزار خون بچکد
به کوی میکده گریان و سرفکنده روم
نه عمر خضر بماند نه ملک اسکند
  • پس زمینه شب متن نوشته:  که آن شکاری سرگشته را چه آمد پیش
که دل به دست کمان ابروییست کافرکیش
چه هاست در سر این قطره محال اندیش
که موج می زندش آب نوش بر سر نیش
گرم به تجربه دستی نهند بر دل ریش
چرا که شرم همی آیدم ز حاصل خویش
نزاع بر سر دنیی دون مکن درویش
خزانه ای به کف آور ز گنج قارون بیش دلم رمیده شد و غافلم من درویش
چو بید بر سر ایمان خویش می لرزم
خیال حوصله بحر می پزد هیهات
بنازم آن مژه شوخ عافیت کش را
ز آستین طبیبان هزار خون بچکد
به کوی میکده گریان و سرفکنده روم
نه عمر خضر بماند نه ملک اسکندر
  • پس زمینه سفید متن نوشته:  که آن شکاری سرگشته را چه آمد پیش
که دل به دست کمان ابروییست کافرکیش
چه هاست در سر این قطره محال اندیش
که موج می زندش آب نوش بر سر نیش
گرم به تجربه دستی نهند بر دل ریش
چرا که شرم همی آیدم ز حاصل خویش
نزاع بر سر دنیی دون مکن درویش
خزانه ای به کف آور ز گنج قارون بیش دلم رمیده شد و غافلم من درویش
چو بید بر سر ایمان خویش می لرزم
خیال حوصله بحر می پزد هیهات
بنازم آن مژه شوخ عافیت کش را
ز آستین طبیبان هزار خون بچکد
به کوی میکده گریان و سرفکنده روم
نه عمر خضر بماند نه ملک اسکند
  • پس زمینه غروب خورشید متن نوشته:  دلم رمیده شد و غافلم من درویش
چو بید بر سر ایمان خویش می لرزم
خیال حوصله بحر می پزد هیهات
بنازم آن مژه شوخ عافیت کش را
ز آستین طبیبان هزار خون بچکد
به کوی میکده گریان و سرفکنده روم
نه عمر خضر بماند نه ملک اسکندر
بدان کمر نرسد دست هر گدا حافظ که آن شکاری سرگشته را چه آمد پیش
که دل به دست کمان ابروییست کافرکیش
چه هاست در سر این قطره محال اندیش
که موج می زندش آب نوش بر سر نیش
گرم به تجربه دستی نهند بر دل ریش
چرا که شرم همی آیدم ز حاصل خویش
نزاع بر سر دنیی دون مکن در
  • پس زمینه بنفش متن نوشته:  دلم رمیده شد و غافلم من درویش
چو بید بر سر ایمان خویش می لرزم
خیال حوصله بحر می پزد هیهات
بنازم آن مژه شوخ عافیت کش را
ز آستین طبیبان هزار خون بچکد
به کوی میکده گریان و سرفکنده روم
نه عمر خضر بماند نه ملک اسکندر
بدان کمر نرسد دست هر گدا حافظ که آن شکاری سرگشته را چه آمد پیش
که دل به دست کمان ابروییست کافرکیش
چه هاست در سر این قطره محال اندیش
که موج می زندش آب نوش بر سر نیش
گرم به تجربه دستی نهند بر دل ریش
چرا که شرم همی آیدم ز حاصل خویش
نزاع بر سر دنیی دون مکن درویش
خزا
  • پس زمینه سیاه متن نوشته:  دلم رمیده شد و غافلم من درویش
چو بید بر سر ایمان خویش می لرزم
خیال حوصله بحر می پزد هیهات
بنازم آن مژه شوخ عافیت کش را
ز آستین طبیبان هزار خون بچکد
به کوی میکده گریان و سرفکنده روم
نه عمر خضر بماند نه ملک اسکندر
بدان کمر نرسد دست هر گدا حافظ که آن شکاری سرگشته را چه آمد پیش
که دل به دست کمان ابروییست کافرکیش
چه هاست در سر این قطره محال اندیش
که موج می زندش آب نوش بر سر نیش
گرم به تجربه دستی نهند بر دل ریش
چرا که شرم همی آیدم ز حاصل خویش
نزاع بر سر دنیی دون مکن درویش
خزا
  • پس زمینه طبیعت متن نوشته:  دلم رمیده شد و غافلم من درویش
چو بید بر سر ایمان خویش می لرزم
خیال حوصله بحر می پزد هیهات
بنازم آن مژه شوخ عافیت کش را
ز آستین طبیبان هزار خون بچکد
به کوی میکده گریان و سرفکنده روم
نه عمر خضر بماند نه ملک اسکندر
بدان کمر نرسد دست هر گدا حافظ که آن شکاری سرگشته را چه آمد پیش
که دل به دست کمان ابروییست کافرکیش
چه هاست در سر این قطره محال اندیش
که موج می زندش آب نوش بر سر نیش
گرم به تجربه دستی نهند بر دل ریش
چرا که شرم همی آیدم ز حاصل خویش
نزاع بر سر دنیی دون مکن درویش
خز