ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است
حافظ
https://www.sherfarsi.ir/hafez/ز-گریه-مردم-چشمم-نشسته-در-خون-است

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (4500 تومان)
لطفا برای دریافت معنی (بازگردانی) این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (4500 تومان)

  1. ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است

    ببین که در طلبت حال مردمان چون است

  2. به یاد لعل تو و چشم مست میگونت

    ز جام غم می لعلی که می خورم خون است

  3. ز مشرق سر کو آفتاب طلعت تو

    اگر طلوع کند طالعم همایون است

  4. حکایت لب شیرین کلام فرهاد است

    شکنج طره لیلی مقام مجنون است

  5. دلم بجو که قدت همچو سرو دلجوی است

    سخن بگو که کلامت لطیف و موزون است

  6. ز دور باده به جان راحتی رسان ساقی

    که رنج خاطرم از جور دور گردون است

  7. از آن دمی که ز چشمم برفت رود عزیز

    کنار دامن من همچو رود جیحون است

  8. چگونه شاد شود اندرون غمگینم

    به اختیار که از اختیار بیرون است

  9. ز بیخودی طلب یار می کند حافظ

    چو مفلسی که طلبکار گنج قارون است

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (4500 تومان)
لطفا برای دریافت معنی (بازگردانی) این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (4500 تومان)
ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است

دانلود متن شعر زیبای حافظ

از میان تصاویر زیر، عکس نوشته‌ی این شعر را انتخاب نمایید:

  • پس زمینه کاهی متن نوشته:  ببین که در طلبت حال مردمان چون است
ز جام غم می لعلی که می خورم خون است
اگر طلوع کند طالعم همایون است
شکنج طره لیلی مقام مجنون است
سخن بگو که کلامت لطیف و موزون است
که رنج خاطرم از جور دور گردون است
کنار دامن من همچو رود جیحون است
به اختیار که از اختیار بیرون است
چو مفلسی که طلبکار گنج قارون است ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است
به یاد لعل تو و چشم مست میگونت
ز مشرق سر کو آفتاب طلعت تو
حکایت لب شیرین کلام فرهاد است
دلم بجو که قدت همچو سرو دلجوی است
ز دور باده به جان راحت
  • پس زمینه قرمز متن نوشته:  ببین که در طلبت حال مردمان چون است
ز جام غم می لعلی که می خورم خون است
اگر طلوع کند طالعم همایون است
شکنج طره لیلی مقام مجنون است
سخن بگو که کلامت لطیف و موزون است
که رنج خاطرم از جور دور گردون است
کنار دامن من همچو رود جیحون است
به اختیار که از اختیار بیرون است
چو مفلسی که طلبکار گنج قارون است ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است
به یاد لعل تو و چشم مست میگونت
ز مشرق سر کو آفتاب طلعت تو
حکایت لب شیرین کلام فرهاد است
دلم بجو که قدت همچو سرو دلجوی است
ز دور باده به جان راحت
  • پس زمینه شب متن نوشته:  ببین که در طلبت حال مردمان چون است
ز جام غم می لعلی که می خورم خون است
اگر طلوع کند طالعم همایون است
شکنج طره لیلی مقام مجنون است
سخن بگو که کلامت لطیف و موزون است
که رنج خاطرم از جور دور گردون است
کنار دامن من همچو رود جیحون است
به اختیار که از اختیار بیرون است
چو مفلسی که طلبکار گنج قارون است ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است
به یاد لعل تو و چشم مست میگونت
ز مشرق سر کو آفتاب طلعت تو
حکایت لب شیرین کلام فرهاد است
دلم بجو که قدت همچو سرو دلجوی است
ز دور باده به جان راحتی
  • پس زمینه سفید متن نوشته:  ببین که در طلبت حال مردمان چون است
ز جام غم می لعلی که می خورم خون است
اگر طلوع کند طالعم همایون است
شکنج طره لیلی مقام مجنون است
سخن بگو که کلامت لطیف و موزون است
که رنج خاطرم از جور دور گردون است
کنار دامن من همچو رود جیحون است
به اختیار که از اختیار بیرون است
چو مفلسی که طلبکار گنج قارون است ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است
به یاد لعل تو و چشم مست میگونت
ز مشرق سر کو آفتاب طلعت تو
حکایت لب شیرین کلام فرهاد است
دلم بجو که قدت همچو سرو دلجوی است
ز دور باده به جان راحت
  • پس زمینه غروب خورشید متن نوشته:  ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است
به یاد لعل تو و چشم مست میگونت
ز مشرق سر کو آفتاب طلعت تو
حکایت لب شیرین کلام فرهاد است
دلم بجو که قدت همچو سرو دلجوی است
ز دور باده به جان راحتی رسان ساقی
از آن دمی که ز چشمم برفت رود عزیز
چگونه شاد شود اندرون غمگینم
ز بیخودی طلب یار می کند حافظ ببین که در طلبت حال مردمان چون است
ز جام غم می لعلی که می خورم خون است
اگر طلوع کند طالعم همایون است
شکنج طره لیلی مقام مجنون است
سخن بگو که کلامت لطیف و موزون است
که رنج خاطرم از جور دو
  • پس زمینه بنفش متن نوشته:  ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است
به یاد لعل تو و چشم مست میگونت
ز مشرق سر کو آفتاب طلعت تو
حکایت لب شیرین کلام فرهاد است
دلم بجو که قدت همچو سرو دلجوی است
ز دور باده به جان راحتی رسان ساقی
از آن دمی که ز چشمم برفت رود عزیز
چگونه شاد شود اندرون غمگینم
ز بیخودی طلب یار می کند حافظ ببین که در طلبت حال مردمان چون است
ز جام غم می لعلی که می خورم خون است
اگر طلوع کند طالعم همایون است
شکنج طره لیلی مقام مجنون است
سخن بگو که کلامت لطیف و موزون است
که رنج خاطرم از جور دور گردون
  • پس زمینه سیاه متن نوشته:  ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است
به یاد لعل تو و چشم مست میگونت
ز مشرق سر کو آفتاب طلعت تو
حکایت لب شیرین کلام فرهاد است
دلم بجو که قدت همچو سرو دلجوی است
ز دور باده به جان راحتی رسان ساقی
از آن دمی که ز چشمم برفت رود عزیز
چگونه شاد شود اندرون غمگینم
ز بیخودی طلب یار می کند حافظ ببین که در طلبت حال مردمان چون است
ز جام غم می لعلی که می خورم خون است
اگر طلوع کند طالعم همایون است
شکنج طره لیلی مقام مجنون است
سخن بگو که کلامت لطیف و موزون است
که رنج خاطرم از جور دور گردون
  • پس زمینه طبیعت متن نوشته:  ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است
به یاد لعل تو و چشم مست میگونت
ز مشرق سر کو آفتاب طلعت تو
حکایت لب شیرین کلام فرهاد است
دلم بجو که قدت همچو سرو دلجوی است
ز دور باده به جان راحتی رسان ساقی
از آن دمی که ز چشمم برفت رود عزیز
چگونه شاد شود اندرون غمگینم
ز بیخودی طلب یار می کند حافظ ببین که در طلبت حال مردمان چون است
ز جام غم می لعلی که می خورم خون است
اگر طلوع کند طالعم همایون است
شکنج طره لیلی مقام مجنون است
سخن بگو که کلامت لطیف و موزون است
که رنج خاطرم از جور دور گردو