صبا وقت سحر بویی ز زلف یار می آورد
حافظ
https://www.sherfarsi.ir/hafez/صبا-وقت-سحر-بویی-ز-زلف-یار-می-آورد

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (4000 تومان)
لطفا برای دریافت معنی (بازگردانی) این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (4000 تومان)

  1. صبا وقت سحر بویی ز زلف یار می آورد

    دل شوریده ما را به بو در کار می آورد

  2. من آن شکل صنوبر را ز باغ دیده برکندم

    که هر گل کز غمش بشکفت محنت بار می آورد

  3. فروغ ماه می دیدم ز بام قصر او روشن

    که رو از شرم آن خورشید در دیوار می آورد

  4. ز بیم غارت عشقش دل پرخون رها کردم

    ولی می ریخت خون و ره بدان هنجار می آورد

  5. به قول مطرب و ساقی برون رفتم گه و بی گه

    کز آن راه گران قاصد خبر دشوار می آورد

  6. سراسر بخشش جانان طریق لطف و احسان بود

    اگر تسبیح می فرمود اگر زنار می آورد

  7. عفاالله چین ابرویش اگر چه ناتوانم کرد

    به عشوه هم پیامی بر سر بیمار می آورد

  8. عجب می داشتم دیشب ز حافظ جام و پیمانه

    ولی منعش نمی کردم که صوفی وار می آورد

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (4000 تومان)
لطفا برای دریافت معنی (بازگردانی) این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (4000 تومان)

دانلود متن شعر زیبای حافظ

از میان تصاویر زیر، عکس نوشته‌ی این شعر را انتخاب نمایید:

  • پس زمینه کاهی متن نوشته:  دل شوریده ما را به بو در کار می آورد
که هر گل کز غمش بشکفت محنت بار می آورد
که رو از شرم آن خورشید در دیوار می آورد
ولی می ریخت خون و ره بدان هنجار می آورد
کز آن راه گران قاصد خبر دشوار می آورد
اگر تسبیح می فرمود اگر زنار می آورد
به عشوه هم پیامی بر سر بیمار می آورد
ولی منعش نمی کردم که صوفی وار می آورد صبا وقت سحر بویی ز زلف یار می آورد
من آن شکل صنوبر را ز باغ دیده برکندم
فروغ ماه می دیدم ز بام قصر او روشن
ز بیم غارت عشقش دل پرخون رها کردم
به قول مطرب و ساقی برون رفتم
  • پس زمینه قرمز متن نوشته:  دل شوریده ما را به بو در کار می آورد
که هر گل کز غمش بشکفت محنت بار می آورد
که رو از شرم آن خورشید در دیوار می آورد
ولی می ریخت خون و ره بدان هنجار می آورد
کز آن راه گران قاصد خبر دشوار می آورد
اگر تسبیح می فرمود اگر زنار می آورد
به عشوه هم پیامی بر سر بیمار می آورد
ولی منعش نمی کردم که صوفی وار می آورد صبا وقت سحر بویی ز زلف یار می آورد
من آن شکل صنوبر را ز باغ دیده برکندم
فروغ ماه می دیدم ز بام قصر او روشن
ز بیم غارت عشقش دل پرخون رها کردم
به قول مطرب و ساقی برون رفتم
  • پس زمینه شب متن نوشته:  دل شوریده ما را به بو در کار می آورد
که هر گل کز غمش بشکفت محنت بار می آورد
که رو از شرم آن خورشید در دیوار می آورد
ولی می ریخت خون و ره بدان هنجار می آورد
کز آن راه گران قاصد خبر دشوار می آورد
اگر تسبیح می فرمود اگر زنار می آورد
به عشوه هم پیامی بر سر بیمار می آورد
ولی منعش نمی کردم که صوفی وار می آورد صبا وقت سحر بویی ز زلف یار می آورد
من آن شکل صنوبر را ز باغ دیده برکندم
فروغ ماه می دیدم ز بام قصر او روشن
ز بیم غارت عشقش دل پرخون رها کردم
به قول مطرب و ساقی برون رفتم گ
  • پس زمینه سفید متن نوشته:  دل شوریده ما را به بو در کار می آورد
که هر گل کز غمش بشکفت محنت بار می آورد
که رو از شرم آن خورشید در دیوار می آورد
ولی می ریخت خون و ره بدان هنجار می آورد
کز آن راه گران قاصد خبر دشوار می آورد
اگر تسبیح می فرمود اگر زنار می آورد
به عشوه هم پیامی بر سر بیمار می آورد
ولی منعش نمی کردم که صوفی وار می آورد صبا وقت سحر بویی ز زلف یار می آورد
من آن شکل صنوبر را ز باغ دیده برکندم
فروغ ماه می دیدم ز بام قصر او روشن
ز بیم غارت عشقش دل پرخون رها کردم
به قول مطرب و ساقی برون رفتم
  • پس زمینه غروب خورشید متن نوشته:  صبا وقت سحر بویی ز زلف یار می آورد
من آن شکل صنوبر را ز باغ دیده برکندم
فروغ ماه می دیدم ز بام قصر او روشن
ز بیم غارت عشقش دل پرخون رها کردم
به قول مطرب و ساقی برون رفتم گه و بی گه
سراسر بخشش جانان طریق لطف و احسان بود
عفاالله چین ابرویش اگر چه ناتوانم کرد
عجب می داشتم دیشب ز حافظ جام و پیمانه دل شوریده ما را به بو در کار می آورد
که هر گل کز غمش بشکفت محنت بار می آورد
که رو از شرم آن خورشید در دیوار می آورد
ولی می ریخت خون و ره بدان هنجار می آورد
کز آن راه گران ق
  • پس زمینه بنفش متن نوشته:  صبا وقت سحر بویی ز زلف یار می آورد
من آن شکل صنوبر را ز باغ دیده برکندم
فروغ ماه می دیدم ز بام قصر او روشن
ز بیم غارت عشقش دل پرخون رها کردم
به قول مطرب و ساقی برون رفتم گه و بی گه
سراسر بخشش جانان طریق لطف و احسان بود
عفاالله چین ابرویش اگر چه ناتوانم کرد
عجب می داشتم دیشب ز حافظ جام و پیمانه دل شوریده ما را به بو در کار می آورد
که هر گل کز غمش بشکفت محنت بار می آورد
که رو از شرم آن خورشید در دیوار می آورد
ولی می ریخت خون و ره بدان هنجار می آورد
کز آن راه گران قاصد خبر
  • پس زمینه سیاه متن نوشته:  صبا وقت سحر بویی ز زلف یار می آورد
من آن شکل صنوبر را ز باغ دیده برکندم
فروغ ماه می دیدم ز بام قصر او روشن
ز بیم غارت عشقش دل پرخون رها کردم
به قول مطرب و ساقی برون رفتم گه و بی گه
سراسر بخشش جانان طریق لطف و احسان بود
عفاالله چین ابرویش اگر چه ناتوانم کرد
عجب می داشتم دیشب ز حافظ جام و پیمانه دل شوریده ما را به بو در کار می آورد
که هر گل کز غمش بشکفت محنت بار می آورد
که رو از شرم آن خورشید در دیوار می آورد
ولی می ریخت خون و ره بدان هنجار می آورد
کز آن راه گران قاصد خبر
  • پس زمینه طبیعت متن نوشته:  صبا وقت سحر بویی ز زلف یار می آورد
من آن شکل صنوبر را ز باغ دیده برکندم
فروغ ماه می دیدم ز بام قصر او روشن
ز بیم غارت عشقش دل پرخون رها کردم
به قول مطرب و ساقی برون رفتم گه و بی گه
سراسر بخشش جانان طریق لطف و احسان بود
عفاالله چین ابرویش اگر چه ناتوانم کرد
عجب می داشتم دیشب ز حافظ جام و پیمانه دل شوریده ما را به بو در کار می آورد
که هر گل کز غمش بشکفت محنت بار می آورد
که رو از شرم آن خورشید در دیوار می آورد
ولی می ریخت خون و ره بدان هنجار می آورد
کز آن راه گران قاصد خب