غم زمانه که هیچش کران نمی بینم
حافظ
https://www.sherfarsi.ir/hafez/غم-زمانه-که-هیچش-کران-نمی-بینم

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (4500 تومان)
لطفا برای دریافت معنی (بازگردانی) این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (4500 تومان)

  1. غم زمانه که هیچش کران نمی بینم

    دواش جز می چون ارغوان نمی بینم

  2. به ترک خدمت پیر مغان نخواهم گفت

    چرا که مصلحت خود در آن نمی بینم

  3. ز آفتاب قدح ارتفاع عیش بگیر

    چرا که طالع وقت آن چنان نمی بینم

  4. نشان اهل خدا عاشقیست با خود دار

    که در مشایخ شهر این نشان نمی بینم

  5. بدین دو دیده حیران من هزار افسوس

    که با دو آینه رویش عیان نمی بینم

  6. قد تو تا بشد از جویبار دیده من

    به جای سرو جز آب روان نمی بینم

  7. در این خمار کسم جرعه ای نمی بخشد

    ببین که اهل دلی در میان نمی بینم

  8. نشان موی میانش که دل در او بستم

    ز من مپرس که خود در میان نمی بینم

  9. من و سفینه حافظ که جز در این دریا

    بضاعت سخن درفشان نمی بینم

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (4500 تومان)
لطفا برای دریافت معنی (بازگردانی) این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (4500 تومان)
غم زمانه که هیچش کران نمی بینم

دانلود متن شعر زیبای حافظ

از میان تصاویر زیر، عکس نوشته‌ی این شعر را انتخاب نمایید:

  • پس زمینه کاهی متن نوشته:  دواش جز می چون ارغوان نمی بینم
چرا که مصلحت خود در آن نمی بینم
چرا که طالع وقت آن چنان نمی بینم
که در مشایخ شهر این نشان نمی بینم
که با دو آینه رویش عیان نمی بینم
به جای سرو جز آب روان نمی بینم
ببین که اهل دلی در میان نمی بینم
ز من مپرس که خود در میان نمی بینم
بضاعت سخن درفشان نمی بینم غم زمانه که هیچش کران نمی بینم
به ترک خدمت پیر مغان نخواهم گفت
ز آفتاب قدح ارتفاع عیش بگیر
نشان اهل خدا عاشقیست با خود دار
بدین دو دیده حیران من هزار افسوس
قد تو تا بشد از جویبار دیده من
  • پس زمینه قرمز متن نوشته:  دواش جز می چون ارغوان نمی بینم
چرا که مصلحت خود در آن نمی بینم
چرا که طالع وقت آن چنان نمی بینم
که در مشایخ شهر این نشان نمی بینم
که با دو آینه رویش عیان نمی بینم
به جای سرو جز آب روان نمی بینم
ببین که اهل دلی در میان نمی بینم
ز من مپرس که خود در میان نمی بینم
بضاعت سخن درفشان نمی بینم غم زمانه که هیچش کران نمی بینم
به ترک خدمت پیر مغان نخواهم گفت
ز آفتاب قدح ارتفاع عیش بگیر
نشان اهل خدا عاشقیست با خود دار
بدین دو دیده حیران من هزار افسوس
قد تو تا بشد از جویبار دیده من
  • پس زمینه شب متن نوشته:  دواش جز می چون ارغوان نمی بینم
چرا که مصلحت خود در آن نمی بینم
چرا که طالع وقت آن چنان نمی بینم
که در مشایخ شهر این نشان نمی بینم
که با دو آینه رویش عیان نمی بینم
به جای سرو جز آب روان نمی بینم
ببین که اهل دلی در میان نمی بینم
ز من مپرس که خود در میان نمی بینم
بضاعت سخن درفشان نمی بینم غم زمانه که هیچش کران نمی بینم
به ترک خدمت پیر مغان نخواهم گفت
ز آفتاب قدح ارتفاع عیش بگیر
نشان اهل خدا عاشقیست با خود دار
بدین دو دیده حیران من هزار افسوس
قد تو تا بشد از جویبار دیده من
در