وصال او ز عمر جاودان به
حافظ
https://www.sherfarsi.ir/hafez/وصال-او-ز-عمر-جاودان-به

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (5500 تومان)
لطفا برای دریافت معنی (بازگردانی) این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (5500 تومان)

  1. وصال او ز عمر جاودان به

    خداوندا مرا آن ده که آن به

  2. به شمشیرم زد و با کس نگفتم

    که راز دوست از دشمن نهان به

  3. به داغ بندگی مردن بر این در

    به جان او که از ملک جهان به

  4. خدا را از طبیب من بپرسید

    که آخر کی شود این ناتوان به

  5. گلی کان پایمال سرو ما گشت

    بود خاکش ز خون ارغوان به

  6. به خلدم دعوت ای زاهد مفرما

    که این سیب زنخ زان بوستان به

  7. دلا دایم گدای کوی او باش

    به حکم آن که دولت جاودان به

  8. جوانا سر متاب از پند پیران

    که رای پیر از بخت جوان به

  9. شبی می گفت چشم کس ندیده ست

    ز مروارید گوشم در جهان به

  10. اگر چه زنده رود آب حیات است

    ولی شیراز ما از اصفهان به

  11. سخن اندر دهان دوست شکر

    ولیکن گفته حافظ از آن به

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (5500 تومان)
لطفا برای دریافت معنی (بازگردانی) این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (5500 تومان)

دانلود متن شعر زیبای حافظ

از میان تصاویر زیر، عکس نوشته‌ی این شعر را انتخاب نمایید:

  • پس زمینه کاهی متن نوشته:  خداوندا مرا آن ده که آن به
که راز دوست از دشمن نهان به
به جان او که از ملک جهان به
که آخر کی شود این ناتوان به
بود خاکش ز خون ارغوان به
که این سیب زنخ زان بوستان به
به حکم آن که دولت جاودان به
که رای پیر از بخت جوان به
ز مروارید گوشم در جهان به
ولی شیراز ما از اصفهان به
ولیکن گفته حافظ از آن به وصال او ز عمر جاودان به
به شمشیرم زد و با کس نگفتم
به داغ بندگی مردن بر این در
خدا را از طبیب من بپرسید
گلی کان پایمال سرو ما گشت
به خلدم دعوت ای زاهد مفرما
دلا دایم گدای کوی او
  • پس زمینه قرمز متن نوشته:  خداوندا مرا آن ده که آن به
که راز دوست از دشمن نهان به
به جان او که از ملک جهان به
که آخر کی شود این ناتوان به
بود خاکش ز خون ارغوان به
که این سیب زنخ زان بوستان به
به حکم آن که دولت جاودان به
که رای پیر از بخت جوان به
ز مروارید گوشم در جهان به
ولی شیراز ما از اصفهان به
ولیکن گفته حافظ از آن به وصال او ز عمر جاودان به
به شمشیرم زد و با کس نگفتم
به داغ بندگی مردن بر این در
خدا را از طبیب من بپرسید
گلی کان پایمال سرو ما گشت
به خلدم دعوت ای زاهد مفرما
دلا دایم گدای کوی او
  • پس زمینه شب متن نوشته:  خداوندا مرا آن ده که آن به
که راز دوست از دشمن نهان به
به جان او که از ملک جهان به
که آخر کی شود این ناتوان به
بود خاکش ز خون ارغوان به
که این سیب زنخ زان بوستان به
به حکم آن که دولت جاودان به
که رای پیر از بخت جوان به
ز مروارید گوشم در جهان به
ولی شیراز ما از اصفهان به
ولیکن گفته حافظ از آن به وصال او ز عمر جاودان به
به شمشیرم زد و با کس نگفتم
به داغ بندگی مردن بر این در
خدا را از طبیب من بپرسید
گلی کان پایمال سرو ما گشت
به خلدم دعوت ای زاهد مفرما
دلا دایم گدای کوی او با
  • پس زمینه سفید متن نوشته:  خداوندا مرا آن ده که آن به
که راز دوست از دشمن نهان به
به جان او که از ملک جهان به
که آخر کی شود این ناتوان به
بود خاکش ز خون ارغوان به
که این سیب زنخ زان بوستان به
به حکم آن که دولت جاودان به
که رای پیر از بخت جوان به
ز مروارید گوشم در جهان به
ولی شیراز ما از اصفهان به
ولیکن گفته حافظ از آن به وصال او ز عمر جاودان به
به شمشیرم زد و با کس نگفتم
به داغ بندگی مردن بر این در
خدا را از طبیب من بپرسید
گلی کان پایمال سرو ما گشت
به خلدم دعوت ای زاهد مفرما
دلا دایم گدای کوی او
  • پس زمینه غروب خورشید متن نوشته:  وصال او ز عمر جاودان به
به شمشیرم زد و با کس نگفتم
به داغ بندگی مردن بر این در
خدا را از طبیب من بپرسید
گلی کان پایمال سرو ما گشت
به خلدم دعوت ای زاهد مفرما
دلا دایم گدای کوی او باش
جوانا سر متاب از پند پیران
شبی می گفت چشم کس ندیده ست
اگر چه زنده رود آب حیات است
سخن اندر دهان دوست شکر خداوندا مرا آن ده که آن به
که راز دوست از دشمن نهان به
به جان او که از ملک جهان به
که آخر کی شود این ناتوان به
بود خاکش ز خون ارغوان به
که این سیب زنخ زان بوستان به
به حکم آن که دو
  • پس زمینه بنفش متن نوشته:  وصال او ز عمر جاودان به
به شمشیرم زد و با کس نگفتم
به داغ بندگی مردن بر این در
خدا را از طبیب من بپرسید
گلی کان پایمال سرو ما گشت
به خلدم دعوت ای زاهد مفرما
دلا دایم گدای کوی او باش
جوانا سر متاب از پند پیران
شبی می گفت چشم کس ندیده ست
اگر چه زنده رود آب حیات است
سخن اندر دهان دوست شکر خداوندا مرا آن ده که آن به
که راز دوست از دشمن نهان به
به جان او که از ملک جهان به
که آخر کی شود این ناتوان به
بود خاکش ز خون ارغوان به
که این سیب زنخ زان بوستان به
به حکم آن که دولت جاود
  • پس زمینه سیاه متن نوشته:  وصال او ز عمر جاودان به
به شمشیرم زد و با کس نگفتم
به داغ بندگی مردن بر این در
خدا را از طبیب من بپرسید
گلی کان پایمال سرو ما گشت
به خلدم دعوت ای زاهد مفرما
دلا دایم گدای کوی او باش
جوانا سر متاب از پند پیران
شبی می گفت چشم کس ندیده ست
اگر چه زنده رود آب حیات است
سخن اندر دهان دوست شکر خداوندا مرا آن ده که آن به
که راز دوست از دشمن نهان به
به جان او که از ملک جهان به
که آخر کی شود این ناتوان به
بود خاکش ز خون ارغوان به
که این سیب زنخ زان بوستان به
به حکم آن که دولت جاود
  • پس زمینه طبیعت متن نوشته:  وصال او ز عمر جاودان به
به شمشیرم زد و با کس نگفتم
به داغ بندگی مردن بر این در
خدا را از طبیب من بپرسید
گلی کان پایمال سرو ما گشت
به خلدم دعوت ای زاهد مفرما
دلا دایم گدای کوی او باش
جوانا سر متاب از پند پیران
شبی می گفت چشم کس ندیده ست
اگر چه زنده رود آب حیات است
سخن اندر دهان دوست شکر خداوندا مرا آن ده که آن به
که راز دوست از دشمن نهان به
به جان او که از ملک جهان به
که آخر کی شود این ناتوان به
بود خاکش ز خون ارغوان به
که این سیب زنخ زان بوستان به
به حکم آن که دولت جاو