وقت را غنیمت دان آن قدر که بتوانی
حافظ
https://www.sherfarsi.ir/hafez/وقت-را-غنیمت-دان-آن-قدر-که-بتوانی

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (6500 تومان)
لطفا برای دریافت معنی (بازگردانی) این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (6500 تومان)

  1. وقت را غنیمت دان آن قدر که بتوانی

    حاصل از حیات ای جان این دم است تا دانی

  2. کام بخشی گردون عمر در عوض دارد

    جهد کن که از دولت داد عیش بستانی

  3. باغبان چو من زین جا بگذرم حرامت باد

    گر به جای من سروی غیر دوست بنشانی

  4. زاهد پشیمان را ذوق باده خواهد کشت

    عاقلا مکن کاری کآورد پشیمانی

  5. محتسب نمی داند این قدر که صوفی را

    جنس خانگی باشد همچو لعل رمانی

  6. با دعای شبخیزان ای شکردهان مستیز

    در پناه یک اسم است خاتم سلیمانی

  7. پند عاشقان بشنو و از در طرب بازآ

    کاین همه نمی ارزد شغل عالم فانی

  8. یوسف عزیزم رفت ای برادران رحمی

    کز غمش عجب بینم حال پیر کنعانی

  9. پیش زاهد از رندی دم مزن که نتوان گفت

    با طبیب نامحرم حال درد پنهانی

  10. می روی و مژگانت خون خلق می ریزد

    تیز می روی جانا ترسمت فرومانی

  11. دل ز ناوک چشمت گوش داشتم لیکن

    ابروی کماندارت می برد به پیشانی

  12. جمع کن به احسانی حافظ پریشان را

    ای شکنج گیسویت مجمع پریشانی

  13. گر تو فارغی از ما ای نگار سنگین دل

    حال خود بخواهم گفت پیش آصف ثانی

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (6500 تومان)
لطفا برای دریافت معنی (بازگردانی) این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (6500 تومان)
وقت را غنیمت دان آن قدر که بتوانی

دانلود متن شعر زیبای حافظ

از میان تصاویر زیر، عکس نوشته‌ی این شعر را انتخاب نمایید:

  • پس زمینه کاهی متن نوشته:  حاصل از حیات ای جان این دم است تا دانی
جهد کن که از دولت داد عیش بستانی
گر به جای من سروی غیر دوست بنشانی
عاقلا مکن کاری کآورد پشیمانی
جنس خانگی باشد همچو لعل رمانی
در پناه یک اسم است خاتم سلیمانی
کاین همه نمی ارزد شغل عالم فانی
کز غمش عجب بینم حال پیر کنعانی
با طبیب نامحرم حال درد پنهانی
تیز می روی جانا ترسمت فرومانی
ابروی کماندارت می برد به پیشانی
ای شکنج گیسویت مجمع پریشانی
حال خود بخواهم گفت پیش آصف ثانی وقت را غنیمت دان آن قدر که بتوانی
کام بخشی گردون عمر در عوض دا
  • پس زمینه قرمز متن نوشته:  حاصل از حیات ای جان این دم است تا دانی
جهد کن که از دولت داد عیش بستانی
گر به جای من سروی غیر دوست بنشانی
عاقلا مکن کاری کآورد پشیمانی
جنس خانگی باشد همچو لعل رمانی
در پناه یک اسم است خاتم سلیمانی
کاین همه نمی ارزد شغل عالم فانی
کز غمش عجب بینم حال پیر کنعانی
با طبیب نامحرم حال درد پنهانی
تیز می روی جانا ترسمت فرومانی
ابروی کماندارت می برد به پیشانی
ای شکنج گیسویت مجمع پریشانی
حال خود بخواهم گفت پیش آصف ثانی وقت را غنیمت دان آن قدر که بتوانی
کام بخشی گردون عمر در عوض دا
  • پس زمینه شب متن نوشته:  حاصل از حیات ای جان این دم است تا دانی
جهد کن که از دولت داد عیش بستانی
گر به جای من سروی غیر دوست بنشانی
عاقلا مکن کاری کآورد پشیمانی
جنس خانگی باشد همچو لعل رمانی
در پناه یک اسم است خاتم سلیمانی
کاین همه نمی ارزد شغل عالم فانی
کز غمش عجب بینم حال پیر کنعانی
با طبیب نامحرم حال درد پنهانی
تیز می روی جانا ترسمت فرومانی
ابروی کماندارت می برد به پیشانی
ای شکنج گیسویت مجمع پریشانی
حال خود بخواهم گفت پیش آصف ثانی وقت را غنیمت دان آن قدر که بتوانی
کام بخشی گردون عمر در عوض دارد
  • پس زمینه سفید متن نوشته:  حاصل از حیات ای جان این دم است تا دانی
جهد کن که از دولت داد عیش بستانی
گر به جای من سروی غیر دوست بنشانی
عاقلا مکن کاری کآورد پشیمانی
جنس خانگی باشد همچو لعل رمانی
در پناه یک اسم است خاتم سلیمانی
کاین همه نمی ارزد شغل عالم فانی
کز غمش عجب بینم حال پیر کنعانی
با طبیب نامحرم حال درد پنهانی
تیز می روی جانا ترسمت فرومانی
ابروی کماندارت می برد به پیشانی
ای شکنج گیسویت مجمع پریشانی
حال خود بخواهم گفت پیش آصف ثانی وقت را غنیمت دان آن قدر که بتوانی
کام بخشی گردون عمر در عوض دا
  • پس زمینه غروب خورشید متن نوشته:  وقت را غنیمت دان آن قدر که بتوانی
کام بخشی گردون عمر در عوض دارد
باغبان چو من زین جا بگذرم حرامت باد
زاهد پشیمان را ذوق باده خواهد کشت
محتسب نمی داند این قدر که صوفی را
با دعای شبخیزان ای شکردهان مستیز
پند عاشقان بشنو و از در طرب بازآ
یوسف عزیزم رفت ای برادران رحمی
پیش زاهد از رندی دم مزن که نتوان گفت
می روی و مژگانت خون خلق می ریزد
دل ز ناوک چشمت گوش داشتم لیکن
جمع کن به احسانی حافظ پریشان را
گر تو فارغی از ما ای نگار سنگین دل حاصل از حیات ای جان این دم است تا د
  • پس زمینه بنفش متن نوشته:  وقت را غنیمت دان آن قدر که بتوانی
کام بخشی گردون عمر در عوض دارد
باغبان چو من زین جا بگذرم حرامت باد
زاهد پشیمان را ذوق باده خواهد کشت
محتسب نمی داند این قدر که صوفی را
با دعای شبخیزان ای شکردهان مستیز
پند عاشقان بشنو و از در طرب بازآ
یوسف عزیزم رفت ای برادران رحمی
پیش زاهد از رندی دم مزن که نتوان گفت
می روی و مژگانت خون خلق می ریزد
دل ز ناوک چشمت گوش داشتم لیکن
جمع کن به احسانی حافظ پریشان را
گر تو فارغی از ما ای نگار سنگین دل حاصل از حیات ای جان این دم است تا دانی
جهد
  • پس زمینه سیاه متن نوشته:  وقت را غنیمت دان آن قدر که بتوانی
کام بخشی گردون عمر در عوض دارد
باغبان چو من زین جا بگذرم حرامت باد
زاهد پشیمان را ذوق باده خواهد کشت
محتسب نمی داند این قدر که صوفی را
با دعای شبخیزان ای شکردهان مستیز
پند عاشقان بشنو و از در طرب بازآ
یوسف عزیزم رفت ای برادران رحمی
پیش زاهد از رندی دم مزن که نتوان گفت
می روی و مژگانت خون خلق می ریزد
دل ز ناوک چشمت گوش داشتم لیکن
جمع کن به احسانی حافظ پریشان را
گر تو فارغی از ما ای نگار سنگین دل حاصل از حیات ای جان این دم است تا دانی
جهد
  • پس زمینه طبیعت متن نوشته:  وقت را غنیمت دان آن قدر که بتوانی
کام بخشی گردون عمر در عوض دارد
باغبان چو من زین جا بگذرم حرامت باد
زاهد پشیمان را ذوق باده خواهد کشت
محتسب نمی داند این قدر که صوفی را
با دعای شبخیزان ای شکردهان مستیز
پند عاشقان بشنو و از در طرب بازآ
یوسف عزیزم رفت ای برادران رحمی
پیش زاهد از رندی دم مزن که نتوان گفت
می روی و مژگانت خون خلق می ریزد
دل ز ناوک چشمت گوش داشتم لیکن
جمع کن به احسانی حافظ پریشان را
گر تو فارغی از ما ای نگار سنگین دل حاصل از حیات ای جان این دم است تا دانی
جه