گداخت جان که شود کار دل تمام و نشد
حافظ
https://www.sherfarsi.ir/hafez/گداخت-جان-که-شود-کار-دل-تمام-و-نشد

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (4500 تومان)
لطفا برای دریافت معنی (بازگردانی) این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (4500 تومان)

  1. گداخت جان که شود کار دل تمام و نشد

    بسوختیم در این آرزوی خام و نشد

  2. به لابه گفت شبی میر مجلس تو شوم

    شدم به رغبت خویشش کمین غلام و نشد

  3. پیام داد که خواهم نشست با رندان

    بشد به رندی و دردی کشیم نام و نشد

  4. رواست در بر اگر می طپد کبوتر دل

    که دید در ره خود تاب و پیچ دام و نشد

  5. بدان هوس که به مستی ببوسم آن لب لعل

    چه خون که در دلم افتاد همچو جام و نشد

  6. به کوی عشق منه بی دلیل راه قدم

    که من به خویش نمودم صد اهتمام و نشد

  7. فغان که در طلب گنج نامه مقصود

    شدم خراب جهانی ز غم تمام و نشد

  8. دریغ و درد که در جست و جوی گنج حضور

    بسی شدم به گدایی بر کرام و نشد

  9. هزار حیله برانگیخت حافظ از سر فکر

    در آن هوس که شود آن نگار رام و نشد

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (4500 تومان)
لطفا برای دریافت معنی (بازگردانی) این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (4500 تومان)

دانلود متن شعر زیبای حافظ

از میان تصاویر زیر، عکس نوشته‌ی این شعر را انتخاب نمایید:

  • پس زمینه کاهی متن نوشته:  بسوختیم در این آرزوی خام و نشد
شدم به رغبت خویشش کمین غلام و نشد
بشد به رندی و دردی کشیم نام و نشد
که دید در ره خود تاب و پیچ دام و نشد
چه خون که در دلم افتاد همچو جام و نشد
که من به خویش نمودم صد اهتمام و نشد
شدم خراب جهانی ز غم تمام و نشد
بسی شدم به گدایی بر کرام و نشد
در آن هوس که شود آن نگار رام و نشد گداخت جان که شود کار دل تمام و نشد
به لابه گفت شبی میر مجلس تو شوم
پیام داد که خواهم نشست با رندان
رواست در بر اگر می طپد کبوتر دل
بدان هوس که به مستی ببوسم آن لب لعل
  • پس زمینه قرمز متن نوشته:  بسوختیم در این آرزوی خام و نشد
شدم به رغبت خویشش کمین غلام و نشد
بشد به رندی و دردی کشیم نام و نشد
که دید در ره خود تاب و پیچ دام و نشد
چه خون که در دلم افتاد همچو جام و نشد
که من به خویش نمودم صد اهتمام و نشد
شدم خراب جهانی ز غم تمام و نشد
بسی شدم به گدایی بر کرام و نشد
در آن هوس که شود آن نگار رام و نشد گداخت جان که شود کار دل تمام و نشد
به لابه گفت شبی میر مجلس تو شوم
پیام داد که خواهم نشست با رندان
رواست در بر اگر می طپد کبوتر دل
بدان هوس که به مستی ببوسم آن لب لعل
  • پس زمینه شب متن نوشته:  بسوختیم در این آرزوی خام و نشد
شدم به رغبت خویشش کمین غلام و نشد
بشد به رندی و دردی کشیم نام و نشد
که دید در ره خود تاب و پیچ دام و نشد
چه خون که در دلم افتاد همچو جام و نشد
که من به خویش نمودم صد اهتمام و نشد
شدم خراب جهانی ز غم تمام و نشد
بسی شدم به گدایی بر کرام و نشد
در آن هوس که شود آن نگار رام و نشد گداخت جان که شود کار دل تمام و نشد
به لابه گفت شبی میر مجلس تو شوم
پیام داد که خواهم نشست با رندان
رواست در بر اگر می طپد کبوتر دل
بدان هوس که به مستی ببوسم آن لب لعل
به
  • پس زمینه سفید متن نوشته:  بسوختیم در این آرزوی خام و نشد
شدم به رغبت خویشش کمین غلام و نشد
بشد به رندی و دردی کشیم نام و نشد
که دید در ره خود تاب و پیچ دام و نشد
چه خون که در دلم افتاد همچو جام و نشد
که من به خویش نمودم صد اهتمام و نشد
شدم خراب جهانی ز غم تمام و نشد
بسی شدم به گدایی بر کرام و نشد
در آن هوس که شود آن نگار رام و نشد گداخت جان که شود کار دل تمام و نشد
به لابه گفت شبی میر مجلس تو شوم
پیام داد که خواهم نشست با رندان
رواست در بر اگر می طپد کبوتر دل
بدان هوس که به مستی ببوسم آن لب لعل
  • پس زمینه غروب خورشید متن نوشته:  گداخت جان که شود کار دل تمام و نشد
به لابه گفت شبی میر مجلس تو شوم
پیام داد که خواهم نشست با رندان
رواست در بر اگر می طپد کبوتر دل
بدان هوس که به مستی ببوسم آن لب لعل
به کوی عشق منه بی دلیل راه قدم
فغان که در طلب گنج نامه مقصود
دریغ و درد که در جست و جوی گنج حضور
هزار حیله برانگیخت حافظ از سر فکر بسوختیم در این آرزوی خام و نشد
شدم به رغبت خویشش کمین غلام و نشد
بشد به رندی و دردی کشیم نام و نشد
که دید در ره خود تاب و پیچ دام و نشد
چه خون که در دلم افتاد همچو جام و
  • پس زمینه بنفش متن نوشته:  گداخت جان که شود کار دل تمام و نشد
به لابه گفت شبی میر مجلس تو شوم
پیام داد که خواهم نشست با رندان
رواست در بر اگر می طپد کبوتر دل
بدان هوس که به مستی ببوسم آن لب لعل
به کوی عشق منه بی دلیل راه قدم
فغان که در طلب گنج نامه مقصود
دریغ و درد که در جست و جوی گنج حضور
هزار حیله برانگیخت حافظ از سر فکر بسوختیم در این آرزوی خام و نشد
شدم به رغبت خویشش کمین غلام و نشد
بشد به رندی و دردی کشیم نام و نشد
که دید در ره خود تاب و پیچ دام و نشد
چه خون که در دلم افتاد همچو جام و نشد
که
  • پس زمینه سیاه متن نوشته:  گداخت جان که شود کار دل تمام و نشد
به لابه گفت شبی میر مجلس تو شوم
پیام داد که خواهم نشست با رندان
رواست در بر اگر می طپد کبوتر دل
بدان هوس که به مستی ببوسم آن لب لعل
به کوی عشق منه بی دلیل راه قدم
فغان که در طلب گنج نامه مقصود
دریغ و درد که در جست و جوی گنج حضور
هزار حیله برانگیخت حافظ از سر فکر بسوختیم در این آرزوی خام و نشد
شدم به رغبت خویشش کمین غلام و نشد
بشد به رندی و دردی کشیم نام و نشد
که دید در ره خود تاب و پیچ دام و نشد
چه خون که در دلم افتاد همچو جام و نشد
که
  • پس زمینه طبیعت متن نوشته:  گداخت جان که شود کار دل تمام و نشد
به لابه گفت شبی میر مجلس تو شوم
پیام داد که خواهم نشست با رندان
رواست در بر اگر می طپد کبوتر دل
بدان هوس که به مستی ببوسم آن لب لعل
به کوی عشق منه بی دلیل راه قدم
فغان که در طلب گنج نامه مقصود
دریغ و درد که در جست و جوی گنج حضور
هزار حیله برانگیخت حافظ از سر فکر بسوختیم در این آرزوی خام و نشد
شدم به رغبت خویشش کمین غلام و نشد
بشد به رندی و دردی کشیم نام و نشد
که دید در ره خود تاب و پیچ دام و نشد
چه خون که در دلم افتاد همچو جام و نشد
ک