گر دست رسد در سر زلفین تو بازم
حافظ
https://www.sherfarsi.ir/hafez/گر-دست-رسد-در-سر-زلفین-تو-بازم

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (4500 تومان)
لطفا برای دریافت معنی (بازگردانی) این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (4500 تومان)

  1. گر دست رسد در سر زلفین تو بازم

    چون گوی چه سرها که به چوگان تو بازم

  2. زلف تو مرا عمر دراز است ولی نیست

    در دست سر مویی از آن عمر درازم

  3. پروانه راحت بده ای شمع که امشب

    از آتش دل پیش تو چون شمع گدازم

  4. آن دم که به یک خنده دهم جان چو صراحی

    مستان تو خواهم که گزارند نمازم

  5. چون نیست نماز من آلوده نمازی

    در میکده زان کم نشود سوز و گدازم

  6. در مسجد و میخانه خیالت اگر آید

    محراب و کمانچه ز دو ابروی تو سازم

  7. گر خلوت ما را شبی از رخ بفروزی

    چون صبح بر آفاق جهان سر بفرازم

  8. محمود بود عاقبت کار در این راه

    گر سر برود در سر سودای ایازم

  9. حافظ غم دل با که بگویم که در این دور

    جز جام نشاید که بود محرم رازم

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (4500 تومان)
لطفا برای دریافت معنی (بازگردانی) این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (4500 تومان)
گر دست رسد در سر زلفین تو بازم

دانلود متن شعر زیبای حافظ

از میان تصاویر زیر، عکس نوشته‌ی این شعر را انتخاب نمایید:

  • پس زمینه کاهی متن نوشته:  چون گوی چه سرها که به چوگان تو بازم
در دست سر مویی از آن عمر درازم
از آتش دل پیش تو چون شمع گدازم
مستان تو خواهم که گزارند نمازم
در میکده زان کم نشود سوز و گدازم
محراب و کمانچه ز دو ابروی تو سازم
چون صبح بر آفاق جهان سر بفرازم
گر سر برود در سر سودای ایازم
جز جام نشاید که بود محرم رازم گر دست رسد در سر زلفین تو بازم
زلف تو مرا عمر دراز است ولی نیست
پروانه راحت بده ای شمع که امشب
آن دم که به یک خنده دهم جان چو صراحی
چون نیست نماز من آلوده نمازی
در مسجد و میخانه خیالت اگر
  • پس زمینه قرمز متن نوشته:  چون گوی چه سرها که به چوگان تو بازم
در دست سر مویی از آن عمر درازم
از آتش دل پیش تو چون شمع گدازم
مستان تو خواهم که گزارند نمازم
در میکده زان کم نشود سوز و گدازم
محراب و کمانچه ز دو ابروی تو سازم
چون صبح بر آفاق جهان سر بفرازم
گر سر برود در سر سودای ایازم
جز جام نشاید که بود محرم رازم گر دست رسد در سر زلفین تو بازم
زلف تو مرا عمر دراز است ولی نیست
پروانه راحت بده ای شمع که امشب
آن دم که به یک خنده دهم جان چو صراحی
چون نیست نماز من آلوده نمازی
در مسجد و میخانه خیالت اگر
  • پس زمینه شب متن نوشته:  چون گوی چه سرها که به چوگان تو بازم
در دست سر مویی از آن عمر درازم
از آتش دل پیش تو چون شمع گدازم
مستان تو خواهم که گزارند نمازم
در میکده زان کم نشود سوز و گدازم
محراب و کمانچه ز دو ابروی تو سازم
چون صبح بر آفاق جهان سر بفرازم
گر سر برود در سر سودای ایازم
جز جام نشاید که بود محرم رازم گر دست رسد در سر زلفین تو بازم
زلف تو مرا عمر دراز است ولی نیست
پروانه راحت بده ای شمع که امشب
آن دم که به یک خنده دهم جان چو صراحی
چون نیست نماز من آلوده نمازی
در مسجد و میخانه خیالت اگر آی
  • پس زمینه سفید متن نوشته:  چون گوی چه سرها که به چوگان تو بازم
در دست سر مویی از آن عمر درازم
از آتش دل پیش تو چون شمع گدازم
مستان تو خواهم که گزارند نمازم
در میکده زان کم نشود سوز و گدازم
محراب و کمانچه ز دو ابروی تو سازم
چون صبح بر آفاق جهان سر بفرازم
گر سر برود در سر سودای ایازم
جز جام نشاید که بود محرم رازم گر دست رسد در سر زلفین تو بازم
زلف تو مرا عمر دراز است ولی نیست
پروانه راحت بده ای شمع که امشب
آن دم که به یک خنده دهم جان چو صراحی
چون نیست نماز من آلوده نمازی
در مسجد و میخانه خیالت اگر
  • پس زمینه غروب خورشید متن نوشته:  گر دست رسد در سر زلفین تو بازم
زلف تو مرا عمر دراز است ولی نیست
پروانه راحت بده ای شمع که امشب
آن دم که به یک خنده دهم جان چو صراحی
چون نیست نماز من آلوده نمازی
در مسجد و میخانه خیالت اگر آید
گر خلوت ما را شبی از رخ بفروزی
محمود بود عاقبت کار در این راه
حافظ غم دل با که بگویم که در این دور چون گوی چه سرها که به چوگان تو بازم
در دست سر مویی از آن عمر درازم
از آتش دل پیش تو چون شمع گدازم
مستان تو خواهم که گزارند نمازم
در میکده زان کم نشود سوز و گدازم
محراب و کمانچه
  • پس زمینه بنفش متن نوشته:  گر دست رسد در سر زلفین تو بازم
زلف تو مرا عمر دراز است ولی نیست
پروانه راحت بده ای شمع که امشب
آن دم که به یک خنده دهم جان چو صراحی
چون نیست نماز من آلوده نمازی
در مسجد و میخانه خیالت اگر آید
گر خلوت ما را شبی از رخ بفروزی
محمود بود عاقبت کار در این راه
حافظ غم دل با که بگویم که در این دور چون گوی چه سرها که به چوگان تو بازم
در دست سر مویی از آن عمر درازم
از آتش دل پیش تو چون شمع گدازم
مستان تو خواهم که گزارند نمازم
در میکده زان کم نشود سوز و گدازم
محراب و کمانچه ز دو ا
  • پس زمینه سیاه متن نوشته:  گر دست رسد در سر زلفین تو بازم
زلف تو مرا عمر دراز است ولی نیست
پروانه راحت بده ای شمع که امشب
آن دم که به یک خنده دهم جان چو صراحی
چون نیست نماز من آلوده نمازی
در مسجد و میخانه خیالت اگر آید
گر خلوت ما را شبی از رخ بفروزی
محمود بود عاقبت کار در این راه
حافظ غم دل با که بگویم که در این دور چون گوی چه سرها که به چوگان تو بازم
در دست سر مویی از آن عمر درازم
از آتش دل پیش تو چون شمع گدازم
مستان تو خواهم که گزارند نمازم
در میکده زان کم نشود سوز و گدازم
محراب و کمانچه ز دو ا
  • پس زمینه طبیعت متن نوشته:  گر دست رسد در سر زلفین تو بازم
زلف تو مرا عمر دراز است ولی نیست
پروانه راحت بده ای شمع که امشب
آن دم که به یک خنده دهم جان چو صراحی
چون نیست نماز من آلوده نمازی
در مسجد و میخانه خیالت اگر آید
گر خلوت ما را شبی از رخ بفروزی
محمود بود عاقبت کار در این راه
حافظ غم دل با که بگویم که در این دور چون گوی چه سرها که به چوگان تو بازم
در دست سر مویی از آن عمر درازم
از آتش دل پیش تو چون شمع گدازم
مستان تو خواهم که گزارند نمازم
در میکده زان کم نشود سوز و گدازم
محراب و کمانچه ز دو