یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور
حافظ
https://www.sherfarsi.ir/hafez/یوسف-گمگشته-بازآید-به-کنعان-غم-مخور

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (5000 تومان)
لطفا برای دریافت معنی (بازگردانی) این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (5000 تومان)

  1. یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور

    کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

  2. ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن

    وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور

  3. گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن

    چتر گل در سر کشی ای مرغ خوشخوان غم مخور

  4. دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت

    دایما یک سان نباشد حال دوران غم مخور

  5. هان مشو نومید چون واقف نه ای از سر غیب

    باشد اندر پرده بازی های پنهان غم مخور

  6. ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی برکند

    چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور

  7. در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم

    سرزنش ها گر کند خار مغیلان غم مخور

  8. گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید

    هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور

  9. حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب

    جمله می داند خدای حال گردان غم مخور

  10. حافظا در کنج فقر و خلوت شب های تار

    تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور

لطفا برای دریافت آرایه‌های ادبی این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (5000 تومان)
لطفا برای دریافت معنی (بازگردانی) این شعر، نشانی صفحه را کنید و مطابق توضیحات این صفحه ثبت نمایید. (5000 تومان)

دانلود متن شعر زیبای حافظ

از میان تصاویر زیر، عکس نوشته‌ی این شعر را انتخاب نمایید:

  • پس زمینه کاهی متن نوشته:  کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور
چتر گل در سر کشی ای مرغ خوشخوان غم مخور
دایما یک سان نباشد حال دوران غم مخور
باشد اندر پرده بازی های پنهان غم مخور
چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور
سرزنش ها گر کند خار مغیلان غم مخور
هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور
جمله می داند خدای حال گردان غم مخور
تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور
ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن
گر بهار عمر باشد باز بر تخت
  • پس زمینه قرمز متن نوشته:  کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور
چتر گل در سر کشی ای مرغ خوشخوان غم مخور
دایما یک سان نباشد حال دوران غم مخور
باشد اندر پرده بازی های پنهان غم مخور
چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور
سرزنش ها گر کند خار مغیلان غم مخور
هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور
جمله می داند خدای حال گردان غم مخور
تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور
ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن
گر بهار عمر باشد باز بر تخت
  • پس زمینه شب متن نوشته:  کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور
چتر گل در سر کشی ای مرغ خوشخوان غم مخور
دایما یک سان نباشد حال دوران غم مخور
باشد اندر پرده بازی های پنهان غم مخور
چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور
سرزنش ها گر کند خار مغیلان غم مخور
هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور
جمله می داند خدای حال گردان غم مخور
تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور
ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن
گر بهار عمر باشد باز بر تخت چ
  • پس زمینه سفید متن نوشته:  کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور
چتر گل در سر کشی ای مرغ خوشخوان غم مخور
دایما یک سان نباشد حال دوران غم مخور
باشد اندر پرده بازی های پنهان غم مخور
چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور
سرزنش ها گر کند خار مغیلان غم مخور
هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور
جمله می داند خدای حال گردان غم مخور
تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور
ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن
گر بهار عمر باشد باز بر تخت
  • پس زمینه غروب خورشید متن نوشته:  یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور
ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن
گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
هان مشو نومید چون واقف نه ای از سر غیب
ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی برکند
در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم
گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید
حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب
حافظا در کنج فقر و خلوت شب های تار کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور
چتر گل در سر کشی ای مرغ خوشخوان غم
  • پس زمینه بنفش متن نوشته:  یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور
ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن
گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
هان مشو نومید چون واقف نه ای از سر غیب
ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی برکند
در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم
گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید
حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب
حافظا در کنج فقر و خلوت شب های تار کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور
چتر گل در سر کشی ای مرغ خوشخوان غم مخور
د
  • پس زمینه سیاه متن نوشته:  یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور
ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن
گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
هان مشو نومید چون واقف نه ای از سر غیب
ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی برکند
در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم
گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید
حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب
حافظا در کنج فقر و خلوت شب های تار کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور
چتر گل در سر کشی ای مرغ خوشخوان غم مخور
د
  • پس زمینه طبیعت متن نوشته:  یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور
ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن
گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت
هان مشو نومید چون واقف نه ای از سر غیب
ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی برکند
در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم
گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید
حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب
حافظا در کنج فقر و خلوت شب های تار کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور
چتر گل در سر کشی ای مرغ خوشخوان غم مخور