-
همچو هاروت و چو ماروت شهیر
از بطر خوردند زهرآلود تیر
-
اعتمادی بودشان بر قدس خویش
چیست بر شیر اعتماد گاومیش
-
گرچه او با شاخ صد چاره کند
شاخ شاخش شیر نر پاره کند
-
گر شود پر شاخ همچون خارپشت
شیر خواهد گاو را ناچار کشت
-
گرچه صرصر پس درختان می کند
با گیاه تر وی احسان می کند
-
بر ضعیفی گیاه آن باد تند
رحم کرد ای دل تو از قوت ملند
-
تیشه را ز انبوهی شاخ درخت
کی هراس آید ببرد لخت لخت
-
لیک بر برگی نکوبد خویش را
جز که بر نیشی نکوبد نیش را
-
شعله را ز انبوهی هیزم چه غم
کی رمد قصاب از خیل غنم
-
پیش معنی چیست صورت بس زبون
چرخ را معنیش می دارد نگون
-
تو قیاس از چرخ دولابی بگیر
گردشش از کیست از عقل مشیر
-
گردش این قالب همچون سپر
هست از روح مستر ای پسر
-
گردش این باد از معنی اوست
همچو چرخی کان اسیر آب جوست
-
جر و مد و دخل و خرج این نفس
از کی باشد جز ز جان پر هوس
-
گاه جیمش می کند گه حا و دال
گاه صلحش می کند گاهی جدال
-
گه یمینش می برد گاهی یسار
که گلستانش کند گاهیش خار
-
همچنین این باد را یزدان ما
کرده بد بر عاد همچون اژدها
-
باز هم آن باد را بر مؤمنان
کرده بد صلح و مراعات و امان
-
گفت المعنی هوالله شیخ دین
بحر معنیهای رب العالمین
-
جمله اطباق زمین و آسمان
همچو خاشاکی در آن بحر روان
-
حمله ها و رقص خاشاک اندر آب
هم ز آب آمد به وقت اضطراب
-
چونک ساکن خواهدش کرد از مرا
سوی ساحل افکند خاشاک را
-
چون کشد از ساحلش در موج گاه
آن کند با او که آتش با گیاه
-
این حدیث آخر ندارد باز ران
جانب هاروت و ماروت ای جوان