-
آنچنانک ناگهان شیری رسید
مرد را بربود و در بیشه کشید
-
او چه اندیشد در آن بردن ببین
تو همان اندیش ای استاد دین
-
می کشد شیر قضا در بیشه ها
جان ما مشغول کار و پیشه ها
-
آنچنانک از فقر می ترسند خلق
زیر آب شور رفته تا به حلق
-
گر بترسندی از آن فقرآفرین
گنجهاشان کشف گشتی در زمین
-
جمله شان از خوف غم در عین غم
در پی هستی فتاده در عدم