-
مطرب آغازید پیش ترک مست
در حجاب نغمه اسرار الست
-
من ندانم که تو ماهی یا وثن
من ندانم تا چه می خواهی ز من
-
می ندانم که چه خدمت آرمت
تن زنم یا در عبارت آرمت
-
این عجب که نیستی از من جدا
می ندانم من کجاام تو کجا
-
می ندانم که مرا چون می کشی
گاه در بر گاه در خون می کشی
-
هم چنین لب در ندانم باز کرد
می ندانم می ندانم ساز کرد
-
چون ز حد شد می ندانم از شگفت
ترک ما را زین حراره دل گرفت
-
برجهید آن ترک و دبوسی کشید
تا علیها بر سر مطرب رسید
-
گرز را بگرفت سرهنگی بدست
گفت نه مطرب کشی این دم بدست
-
گفت این تکرار بی حد و مرش
کوفت طبعم را بکوبم من سرش
-
قلتبانا می ندانی گه مخور
ور همی دانی بزن مقصود بر
-
آن بگو ای گیج که می دانیش
می ندانم می ندانم در مکش
-
من بپرسم کز کجایی هی مری
تو بگویی نه ز بلخ و نه از هری
-
نه ز بغداد و نه موصل نه طراز
در کشی در نی و نی راه دراز
-
خود بگو من از کجاام باز ره
هست تنقیح مناط اینجا بله
-
یا بپرسیدم چه خوردی ناشتاب
تو بگویی نه شراب و نه کباب
-
نه قدید و نه ثرید و نه عدس
آنچ خوردی آن بگو تنها و بس
-
این سخن خایی دراز از بهر چیست
گفت مطرب زانک مقصودم خفیست
-
می رمد اثبات پیش از نفی تو
نفی کردم تا بری ز اثبات بو
-
در نوا آرم بنفی این ساز را
چون بمیری مرگ گوید راز را