مولانا
https://www.sherfarsi.ir/molavi/حکایت-کافری-کی-گفتندش-در-عهد-ابا-یزید-کی-مسلمان-شو-و-جواب-گفتن-او

  1. بود گبری در زمان بایزید

    گفت او را یک مسلمان سعید

  2. که چه باشد گر تو اسلام آوری

    تا بیابی صد نجات و سروری

  3. گفت این ایمان اگر هست ای مرید

    آنک دارد شیخ عالم بایزید

  4. من ندارم طاقت آن تاب آن

    که آن فزون آمد ز کوششهای جان

  5. گرچه در ایمان و دین ناموقنم

    لیک در ایمان او بس مؤمنم

  6. دارم ایمان که آن ز جمله برترست

    بس لطیف و با فروغ و با فرست

  7. مؤمن ایمان اویم در نهان

    گرچه مهرم هست محکم بر دهان

  8. باز ایمان خود گر ایمان شماست

    نه بدان میلستم و نه مشتهاست

  9. آنک صد میلش سوی ایمان بود

    چون شما را دید آن فاتر شود

  10. زانک نامی بیند و معنیش نی

    چون بیابان را مفازه گفتنی

  11. عشق او ز آورد ایمان بفسرد

    چون به ایمان شما او بنگرد