-
گفت داودش خمش کن رو بهل
این مسلمان را ز گاوت کن بحل
-
چون خدا پوشید بر تو ای جوان
رو خمش کن حق ستاری بدان
-
گفت وا ویلی چه حکمست این چه داد
از پی من شرع نو خواهی نهاد
-
رفته است آوازه عدلت چنان
که معطر شد زمین و آسمان
-
بر سگان کور این استم نرفت
زین تعدی سنگ و که بشکافت تفت
-
همچنین تشنیع می زد برملا
کالصلا هنگام ظلمست الصلا