-
بعد از آن گفتند ای مادر بیا
گور بابا کو تو ما را ره نما
-
بردشان بر گور او بنمود راه
پس سه روزه داشتند از بهر شاه
-
بعد از آن گفتند ای بابا به ما
شاه پیغامی فرستاد از وجا
-
که دو مرد او را به تنگ آورده اند
آب رویش پیش لشکر برده اند
-
نیست با ایشان سلاح و لشکری
جز عصا و در عصا شور و شری
-
تو جهان راستان در رفته ای
گرچه در صورت به خاکی خفته ای
-
آن اگر سحرست ما را ده خبر
ور خدایی باشد ای جان پدر
-
هم خبر ده تا که ما سجده کنیم
خویشتن بر کیمیایی بر زنیم
-
ناامیدانیم و اومیدی رسید
راندگانیم و کرم ما را کشید